بلاگ كاربران


دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم


شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم


انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده


آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده


دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم


تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم


حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم


من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم


دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن


نگو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن


منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم


برگه ی تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم


آهای زمین برای من یه لحظه تو نفس نزن


نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


sahell2022
ارسال پاسخ