متن اهنگ من امشب میمیرم از بنیامین بهادری

یه عاشق بی قایق تو دریاها ، چشماشو می بنده تو رویاها
من عاشق بی قایق تو دریاها می میرم
چشمامو می بندم بی رویاها می میرم
میرم و می میرم آسوده میشم از عشق
میرم و می میرم
جشن تولد مرگمو برای تو زیر آب میگیرم
یه زیبا نگاهش به موجا، یه عاشق بی ساحل تو دریا
پریای دریا من امشب می میرم
از عشق یه زیبا من امشب می میرم
میرم و می میرم آسوده میشم از عشق
میرم و می میرم
جشن تولد مرگمو برای تو زیر آب میگیرم
من عاشق بی قایق تو دریا، چشمامو می بندم بی رویا
یه زیبا نگاشو چه آروم به موجا می دوزه
یه عاشق بی ساحل چه تنها تو دریا می سوزه
میرم و می میرم آسوده میشم از عشق
میرم و می میرم
جشن تولد مرگمو برای تو زیر آب میگیرم

اهنگ را در پروفایلم بشنوید...

توي جاده اي كه آخرش معلوم نيست

پياده يا سواره بودن

فرقي نميكنه

اگه كسي رو داشته باشي كه

پا به پات بياد

بي انتها بودن جاده برات

آرزو ميشه

+5

اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..!
اعـتـرافــ مـی کـنـــم : ..
زمـــــــانــــــی دل یـــکــی را ســوزانـــده ام !!
حــالا ..
یـــــکـــــی..
یـــــکــــــی ..
یـــــــــکــــــی ..
دلــــم را مــی ســوزانـــنـــــد !!

تــــوی این دنیـــا هر کسی داره یه چیزی میکشه.
یکی "درد" می کشه ؛
یکی "زجر" می کشه؛
یکی" نقاشی" می کشه ؛
یکی" سیگار "می کشه؛
یکی "داد" می کشه؛
یکی" ناز" می کشه ؛
یکی" تریاک" می کشه ؛
خلاصه میون اینهمه کشیدنـــــــــــی
مــ ـ ـ ــن
فقط می خوام
.• ° نفــس °•.
بکشــم..!

چقدر تلـــــخه ....
بـــه همـه آرامش بدی !!! ولی وقتی خودت یه شونه ی
گرم برای دلتنگیهات بخوای...
هیــــچ کـــــــس کنارت نباشه.
هيچكس....

برایم نوشته بود : گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند ... ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید : امیدی هست ؛ چون خدایی هست ... آری ، وچه زیبا نوشته بود ... همواره با خود تکرار میکنم، امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

ایـטּ روزهـ ـا (!)

تَلخَمْـ

تـَلـــخْ (!)مـے نویسَـمـ

تـَلـــخْ فکـ ـر مـے‌کُـنمــ

ایـטּ روزهـ ــا(!)(!)

دَستــْ(!) بـَرבاشتـﮧ ـ‌اَم اَز تَوَجُــﮧ بـ‌ـے وَقفــﮧ

به حُضـور آבم هـآ پَرهـیز مـے‌‌کُنمـــ!!!

از ثَبتِـــ وجـوב‌هایـ‌ـے که مانـבگارے نـَבارَنـَב

...ایـטּ روزهـ ـا ،

تـَلـــخْ تَر از هَمیشــﮧ(!)

از همــﮧ ے آבم‌هآ بریـבه امــ...!!!

یکی از فانتزیام اینه که ...
این داستان ادامه دارد ...
:[]:[]:[]:[]:[] +

+5

چگونه دست دلم را بگيرم ودر كنار
دلتنگيهايم قدم بزنم
در اين خيابان
كه پر از چراغ و چشمك ماشينهاست
...نه آقايان:
مسير من با شما يكي نيست
از سرعت خود نكاهيد
من آداب دلبري را نمي دانم