بلاگ كاربران


                           

   يك شركت بزرگ , قصد استخدام يك مشاور را داشت اما متقاضيان اين فرصت شغلي حدود دويست نفر بودند ! 


بدين منظور مديران شركت , براي تعيين ان يك نفر , تصميم به برگزاري ازموني گرفتند .اين ازمون فقط يك سوال داشت !

سوال اين بود :


در يك شب توفاني در حال رانندگي هستيد كه از جلوي يك ايستگاه اتوبوس رد ميشويد سه نفر در ايستگاه منتظر اتوبوس هستند :

يك پير زن كه در حال مرگ است. يك پزشك كه قبلا جان شما را نجات داده است و يك خانوم يا اقا كه شما خيال ازدواج با او را داريد .

شما از بين اين سه نفر فقط مي توانيد يك نفر را سوار كنيد . كدام را انتخاب مي كنيد ؟ دليل خود را شرح دهيد.

قبل از اين كه ادامه داستان را بخوانيد , شما هم كمي فكر كنيد!

قاعدتا اين ازمون نمي تواند نوعي تست شخصيت باشد , زيرا هر جوابي دليل خودش را دارد :

پير زن در حال مرگ است , شما بايد ابتدا او را نجات دهيد _ با اين حال كه او عمر خود را كرده و بالاخره خواهد مرد.

شما بايد ان دكتر را سوار كنيد : زيرا قبلا جان شما را نجات داده است و اين فرصتي است كه مي توانيد جبران كنيد : اما شايد

بعدا هم بتوانيد جبران كنيد .

شما بايد شخص مورد علاقه خود را سوار كنيد  , زيرا اگر اين فرصت را از دست بديد شايد ديگر كسي شبيه به او نيابيد .

ازحدود دويست نفري كه در اين ازمون شركت كردنند , شخصي كه استخدام شد دليلي براي جواب خود نداد ! او نوشته بود :

(سوييج را به ان دكتر ميدهم تا پير زن را به بيمارستان برساند و خودم به همراه همسر روياهايم , منتظر اتوبوس ميمانيم .)

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Amir_omidi
ارسال پاسخ

جالب بود

ممنونم دوست من...

Elitala2014
ارسال پاسخ

واي خيـــــلي نازه
لـــــــــايك