بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    امید

  • تعداد نظرات : 4
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۶/۱۷
  • نمايش ها : 276

شب شد.
دلها به فردا امیدوار شد.
چشم ها پر از خواب شد.
اما خواب به چشم کسی نیامد.
این است قصه هر شب ما...
پدرم میگفت:
زندگی سر بالایی دارد.
مادرم میگفت:
زندگی سرازیری دارد.
اما من میگویم:
زندگی هر چه که هست،
جریان دارد.
می گویم:
تا خدا هست و خدایی میکند،
امید هست، فردا روشن است
میگویم:
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


ahmddsif
ارسال پاسخ

عکس روی تو بر نگین افتاد
حلقه بشکست و در زمین افتاد
شد جهان همچو حلقه ای برمن
تا که چشمم بر آن نگین افتاد

hafezeh
ارسال پاسخ

بله اي خدا خودت هواي مارو داشته باش
مرسي از شما

shahrooz005
ارسال پاسخ
راميـن
ارسال پاسخ