دیوار کاربران


sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

چه کسی می گوید نمی شود دنیا را در یک شهر، در یک خانه، کنار یک نفر داشت
پس چطور این همه سال تمام دنیای من همین دیوار ها و طاق ها بود!!
سخت نیست…
آن هم وقتی هم نفس کسی بوده باشی که وقتی با او کنار کتابخانه اش می نشستی خلاصه تمام کتاب ها را با ذوق و شوق برایت می گفته.
از همه چیز و همه جا برایت حرف داشته.
از ساده ترین اختراعات بشر گرفته تا عجیب ترین شهر های دنیا.
همه چیز هم از همان شب سرد زمستان، زمان آغاز قصه مان، شروع شد…
که گفتی دوست داری آن شهر قطبی را ببینی که در آن مردن ممنوع است!
که گفتی تو هم حق نداری بمیری…
چون هیچ وقت در دلم خاک نمی شوی…!
که باغچه کوچک مان را آب می دادیم و فکر می کردیم در ونیز باغچه هم پیدا می شود.
که مبلمان آبی می خریدیم و مثل شهر تک رنگ هند رنگ پرده ها را هم با آن هماهنگ می کردیم.
اما تو زیر قرارت زدی…
فراموش کردی تو هم در قلب من نمی توانستی خاک شوی!
و حالا اینجا درست شبیه آن شهر تک نفره شده…
من تنها ساکن دنیای بی تو ام…
هر روز در کنار کتابخانه ساکت تو تنها می نشینم و تنها چای می نوشم
و تمام خاطراتمان را در این دنیای کوچک تنها دوره می کنم…

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

هوای تو دارد دلی که بی هوا به کوچه زده تا دنبال ردپای باران بگردد…
هوای تو دارد هوای عاشقی کردن و خیالم راحت است که تو هم هوای مرا داری
وگرنه از همین اولین سلام دست و دلم نمی لرزید!
شاید همین امشب پیدایت کردم
شاید به تو برگشتم با تمام رویاهای نیمه کاره ای که برای خود ساختم
شاید به تو برگشتم، شاید…
شاید بی هوا نگاهم کنی ، من خودم را از یاد ببرم و قصه در همان ابتدا به پایان برسد.
میدانم که با تو هم تمام نمی شود کابوس این شبهای خاکستری وقتی هوای این شهر مرا به یاد هیچ عاشقانه ای که با خیال تو گذشت نمی اندازد !
هوای تو دارم و خواب از سرم پریده و بالای دیوار حیاط نشسته تا دست باد را بگیرد و برود آن دورها که خبری از من و تو نیست.
شاید همین امشب پیدا شدی!
شاید همین امشب پیدا شدم!
اما نمیدانم چرا احساس میکنم اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است!

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

بر تل خاکی نشسته بودم که خدا آمد
و کنارم نشست
گفت مگر کودک شده ای که با خاک بازی میکنی
گفتم نه ولی از بازی آدمهایت خسته شدم
همان هایی که حس میکنند هنوز خاکم و روح تو در من دمیده نشده
من با این خاک بازی میکنم تا آدمهایت را بازی ندهم
خدا خندید
پرسیدم خدا چرا از آتش نیستم تا هرکه قصد بازی داشت را بسوزانم
خدا اما ساکت بود گویا از من دلخور شده بود…
گفت: تو را از خاک افریدم تا بسازی نه بسوزانی
تو از خاک از عنصری برتر ساختم از خاک ساختم
که با آب گل شوی و زندگی ببخشی
از خاک که اگر آتشت بزنن باز هم زندگی میکنی
با خاک ساختمت تا با باد برقصی،
تو را ازخاک ساختم تا اگر هزار بار آتش و آب باد تو را بازی داد
تو برخیزی سر بر آوری در قلبت دانه عشق بکاری
و رشد دهی و از میوه شیرینش لذت ببری تو از خاکی و به خاکی بودنت ببال…..
و من هیچ نداشتم برای گفتن به خدا…

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

گـــاهـی…

هیــــــچ نـــــدارم بــــرایـــت بنـــویـــسم و بــگــویــم

خـــودت بـــایــد بــــاشــی …

تـــــا …

بـخوانی و بشنوی از نگاهمـــ ..

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند.
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛
تا دیگران از سر جوانمردی،
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند.
اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،
اگر همه ثروت داشتند.

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم.
هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛
ولی گنج ها شاید،
بدون رنج بودند.

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند،
همیشه می توانستند تنها نباشند.

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛
عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند.

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۲

وقتی می‌فهمی عاشق شدی که می‌بینی دوست نداری بخوابی، چون واقعیت شیرین‌تر از رویاهایت شده است.

sa23
sa23
۱۳۹۳/۱۱/۰۱

تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم ..

می خوام بگم تو دنیای منی ..

می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..

می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!



می خوام بگم شدی مجنون عشقم …

می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !

می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..

می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!

می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!

می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …

می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …

می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …

می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم …

می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..

می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!

می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!

می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..

می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …

می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!

می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!

می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..

می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!

می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!