دیوار کاربران


babk
babk
۱۳۹۳/۱۲/۱۱

زندگی درست مثل نقاشی کردن است؛
خطوط را با امید بکشید
اشتباهات را با آرامش پاک کنید
قلم مو را در صبر غوطه ور کنید
و با عشق رنگ بزنید

mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۳/۱۲/۰۹

کـــســـی که ســلــول انــفـــرادی را ســاخــت
مـــی دانــســـت ســـخــت تــــریــن کـــار انـــســـان
تحـــمـــل خــویــشتــن است . . .

babk
babk
۱۳۹۳/۱۲/۰۸

زیباترین قسم سهراب سپهری.

به حباب نگران لب یک رودقسم،

وبه کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم میگذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند،

لحظه هاعریانند.

به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز...»!!!

زندگی ذره کاهیست،

که کوهش کردیم،

زندگی نام نکویست،

که خارش کردیم،

زندگی نیست بجزنم نم باران بهار،زندگی نیست بجز دیدن یار،

زندگی نیست بجزعشق،

بجزحرف محبت به کسی،

ورنه هرخاروخسی،

زندگی کرده بسی،

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد،

دوسه تاکوچه وپس کوچه واندازه یک عمربیابان دارد.

ماچه کردیم وچه خواهیم کرددراین فرصت

babk
babk
۱۳۹۳/۱۲/۰۷

گله هارابگذار!
ناله هارابس كن!
روزگارگوش ندارد كه تو هي شِكوه كني!
زندگي چشم ندارد كه ببيند اخم دلتنگِ تو را...
فرصتي نيست كه صرف گله وناله شود!
تابجنبيم تمام است تمام!!
مهرديدي كه به برهم زدن چشم گذشت....
ياهمين سال جديد!!
بازكم مانده به عيد!!
اين شتاب عمراست ...
من وتوباورمان نيست كه نيست!!
***زندگي گاه به كام است و بس است؛
زندگي گاه به نام است و كم است؛
زندگي گاه به دام است و غم است؛
چه به كام و
چه به نام و
چه به دام...
زندگي معركه همت ماست...زندگي ميگذرد...

زندگي گاه به نان است و كفايت بكند؛
زندگي گاه به جان است و جفايت بكند‌؛
زندگي گاه به آن است و رهايت بكند؛
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن...
زندگي صحنه بي تابي ماست...زندگي ميگذرد...

babk
babk
۱۳۹۳/۱۲/۰۶

حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به هآی است ونه هو
نه به این است ُ نه او
نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی ؛
به تو سربسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آن چه گفتند و سرودند تو آنی
خود تو جام جهانی ، گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه عشقی
تو خود اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی ، در همه افلاک بزرگی
نه که جزیی
نه که چون آب در اندام سبویی
تو خود اویی،به خود آی
تا در خانه متروکه ی هرکس ننشینی و
به جز روشنی شعشعه ی پرتو خود هیچ نبینی و
گل وصل بچینی.
"حضرت مولانا"

babk
babk
۱۳۹۳/۱۲/۰۵

وقتی کلامی را جاری کردی ارتعاشی می سازی
و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب !
گاهی این موج می تواند...
... کسی را به زیر برد
و ... گاه به اوج!
...اولین کسی که به همراه این موج به بالا یا به پایین میرود خود تو هستی !
مگذار موج کلامت تو را به نزول سوق دهد ...
اگر نمی دانی نگو !
اگر می دانی به بهترین شیوه بگو!
..باید همواره زیبا ترین هایت را بر زبان آوری !
حتی به هنگامه ی خشم !
آنچه را که کلام تو جاری میسازد ..
همه ی آنچیزی است که تو در آن لحظه هستی!
بگذار تا فقط خوبیهایت جاری شود ...
از انعکاس تیرگیها بر آینه ی دل مخاطبت واهمه داشته باش ..
.چرا که این تیرگیها گسترش می یابد..
!پس تو به نوبه ی خودت مگذار که جهان تیره و تار شود..

!همیشه زیباترینهایت را جاری کن....

babk
babk
۱۳۹۳/۱۲/۰۲

من که تسبيح نبودم ، تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره تنهايی من پيچاندی
مهر دستان تو دنبال دعايی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفته خود خنديدی
از همين نغمه ی تاريک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود،خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی!
دست ويرانگر تو عادت چرخيدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ايمان خواندی
قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و اين گمشده را لرزاندی
جمع کن، رشته ايمان دلم پاره شدست
من که تسبيح نبودم، تو چرا چرخاندی؟

babk
babk
۱۳۹۳/۱۲/۰۱

گاهی وقتا،هر چقدرکه بزرگ باشی،صاحب هر پست و مقامی هم که باشی،باید کوچیک بشی.ا
نقدر کوچیک،قد یه بچه.بعد اون بچه رو ببری پشت پنجره ترک خورده و فرسوده ایام.
پرده های زمان رو کنار بزنی و بارش خاطرات رو نظاره کنی.
یادت بیاد که چه کسایی برای رشد و بلوغ تو زحمت کشیدند؟
چه کسایی از خواب شبشون،از خواسته هاشون،از دلبستگی هاشون زدند،
تا تو بتونی به جایگاه فعلیت برسی؟
پس حالا که توی اوجی،اونها رو فراموش نکن.
پدر و مادری که کم توقع ترین و مهربونترین،افریده های خداوندند.
تا هستند،قدرشون رو بدون.
نگو گرفتارم.چون اونها تو اوج گرفتاریهاشون از تو غافل نشدن.

babk
babk
۱۳۹۳/۱۱/۲۶

زندگی بافتن یک قالیست

نه همان نقش ونگاری که خودت میخواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده

نقشه را خوب ببین

نکند آخرِ کار، قالیِ زندگیت را نخرند

0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۱۱/۲۴

من یه صندوق صدقه تو اتاقم دارم ، صبح به صبح یه مبلغی میندازم توش ، تا آخر ماه یجا که شد برمیدارم میزارم تو جیبم ...اینطوری هم هفتاد نوع بلا رو دفع کردم ، هم به یه بدبخت کمک کردم ....

+5