متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


mehditala
mehditala
۱۴۰۲/۱۰/۲۶

هنوزم با تو نشستن؛ به همه دنیا می ارزه!

mehditala
mehditala
۱۴۰۲/۱۰/۲۳


mehditala
mehditala
۱۴۰۲/۱۰/۲۰

اگر جسم زیاد در آسایش باشد,روح فاسد میشود.

mehditala
mehditala
۱۴۰۲/۱۰/۱۶


raha1374
raha1374
۱۴۰۲/۱۰/۱۵

ممنونم بابت هدیه

mehditala
mehditala
۱۴۰۲/۱۰/۱۵

روزگار غریبیست نازنین

shab
shab
۱۴۰۲/۱۰/۱۱

من شیوه‌ی کارتان را خوب فهمیده‌ام.

شما مردم را گرسنه نگاه داشته‌اید و آن‌ها را از هم جدا کرده‌اید تا عصیان و شورش‌شان را از بین ببرید.

شما آنها را ضعیف و درمانده می‌کنید و سبعانه، نیروی آنها را می‌بلعید و اوقات‌شان را مشغول می‌کنید تا از وحشت، نه جوشش بکنند و نه مجالی برای جوشش داشته باشند!

آنها در یک جای ایستاده‌اند و درجا می‌زنند، راضی باشید! علیرغم جمعیتی که دارند تنها هستند.

من هم تنها هستم. همه‌ی ما تنها هستیم زیرا دیگران ترسو و ذلیل هستند ولی با وجود تنهایی و اسارت، با وجود آنکه مانند آنها خوار و پست شده‌ام، به شما اعلام می‌کنم که شما هیچ نیستید و این که این قدرتی که تا چشم کار می‌کند، گسترش دارد و تا اعماق آسمان را به سیاهی و تاریکی کشانده است چیزی نیست مگر سایه‌ی کوچکی که به روی قطعه‌ی خاکی سنگینی می‌کند و بر اثر بادی خشمگین نابود می‌شود.

حکومت نظامی
#آلبر_کامو


+5

mehditala
mehditala
۱۴۰۲/۱۰/۱۱

چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب...

mehditala
mehditala
۱۴۰۲/۱۰/۰۸

روزگار غریبیست نازنین

Asemon
Asemon
۱۴۰۲/۱۰/۰۴

روزی در قطار، سوت که به صدا درآمد، چیزی در درونم به غلیان افتاد. ناخوش بودم. به ریخت مردم نگاه کردم. مسافرهای واگن‌های تخت‌دار مایهٔ غرور ما نیستند. مجموعهٔ عجیب و غریبی بود از پک و پوزهای منحوس یا مبتذل. به عادل‌ها فکر کردم. فکر کردم که تنها عدالت ممکن دقیقاً تقسیم تازه‌ای است از بی‌عدالتی. ما انقلاب می‌کنیم تا واگن‌های تخت‌دار را کسانی دیگر بگیرند.
ص ۲۵۷

خطاب_به_عشق
آلبر_کامو