دیوار کاربران


kavehahmadi
kavehahmadi
۱۳۹۴/۱۲/۰۶

عجب حکایتیست دنیا …
دستی که داس برمی دارد
همان دستی است که کاشته بود …

fghat22
fghat22
۱۳۹۴/۱۲/۰۶

شکر...توخوبی؟؟



درگیر این درسای مونگولمم

fghat22
fghat22
۱۳۹۴/۱۲/۰۶




پریسا
پریسا
۱۳۹۴/۱۲/۰۲


0Arta
0Arta
۱۳۹۴/۱۲/۰۱

ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ﺑﺎﺯﯾﻬﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ...

ﺯﻭﻭﻭﻭﻭ : ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ !

ﺍﻻﮐﻠﻨﮓ : ﺩﯾﺪﻥ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ !

ﺳﺮﺳﺮﻩ : ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺭﺍﺣﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻥ !

ﮔﻞ ﯾﺎ ﭘﻮﭺ : ﺩﻗﺖ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ !

ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺎﺯﯼ: ﺗﻮ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﻣﻮﻧﺪﻡ !!!خودتون بهتر میدونین

+5

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۴/۱۲/۰۱

+5

behzad12
behzad12
۱۳۹۴/۱۲/۰۱


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۲/۰۱

آمدم
از سفری بس طولانی

از راهی دراز

با یک دنیا خستگی از پیمودن جاده های تنهایی

و دریاهای غربت

و بیابان هایی از انسانیت

با کوله باری از خدا خدا گفتن می آیم

...

من آمدم مهربانم

از پیچ های تند رسیدن

و گردنه های نا امن تردید

و دره های بی انتهای سقوط

من آمدم از سفری از خودم تا به خود

آمده ام تا همیشه کنارت بمانم

آخ نه، باز هم گفتم تا

نه اصلا آمده ام که " تا " نداشته باشم

سلام مهربان ِ من،

من آمده ام که بمانم
...

kavehahmadi
kavehahmadi
۱۳۹۴/۱۱/۲۸

نگرش درست نیمی از موفقیت است.
یکی میگفت شب فرا رسیده است.
در حالیکه دیگری میگفت صبح در راه است..

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۲۸

ستاره ای شده ام غرق آسمان دلت

که راه عشق کشاندم به کهکشان دلت

پریده ام همه ی انتظار عالم را

به سمت روشن آرام آشیان دلت

مرا به سفره ای از شعر و شور مهمان کن

هزار قصه بگو با من از زبان دلت

تمام خستگی ام را به دست جاده بده

مرا همیشه نگه دار در امان دلت

مرا که ماهی تُنگ بلور عشق توام

سپرده هستی خود را به بیکران دلت

تو در منی و من از تو که صبح روز ازل

خدا به پیکر خاکم دمیده جان دلت

رهاتر از تو من و بی نشان تر از من، تو

دو قطب حادثه سازیم در جهان دلت

مسافر همه ی عصرهای تاریخ ایم

رسیده ایم به یک نقطه … در زمان دلت