بلاگ كاربران


امروز عجیب هوایِ آغوش داشتم

می خواستم کــ ه گم شوم در بازوانِ مردی کــ ه

می دانستم می فهمد معنیِ بغضم را

و هیچ نگوید

و هیچ نگـــــــویم

بگذارد کـــ ه ببارم و نپرسد این اشکها از برای

ِچ.ی.س.ت؟

امروز سکوتِ مردی را جستجو می کردم

که با قدرتِ تمام می گوید

اعــــــــــــــتماد

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


tahmineh
ارسال پاسخ

سلامممممم
اخخ گفتی اعتماد
ما هرچی میکشیم از اعتماده
چرا ادما این واژه .حرفو درک نمیکنن.راحت میان میرن میزن نمیزنن چرااخه.
بعضی وقتا بخاطر اعتماد همه وجودتو در اختیار طرف میذاری ولی اونا چرا نمیهمنننننننننننن