دیوار کاربران


shahryar_2012
shahryar_2012
۱۳۹۳/۰۶/۳۱

قرار نیست من اونجوری زندگی کنم که دنیا دوست داره خب طبعا قرارم نیست دنیا هم اونجوری بچرخه که من دوست دارم!

سالینجر

+5

vahidkohnavard
vahidkohnavard
۱۳۹۳/۰۶/۳۱

اولین ساعت روز را که به ” ساعت طلایی ” معروف است
صرف خودتان کنید . . .

Mohi18
Mohi18
۱۳۹۳/۰۶/۳۱

بیشـــترین شکـــــست هایـــی که تو زنـــدگیم خوردم بخــاطر دروغ هــآیی بود که بآید میگفتـــمو نگفتم!!!!!

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۳/۰۶/۳۱

با تقدیم احترام


+5

ممنون دوست عزیز

SADEH_9337
SADEH_9337
۱۳۹۳/۰۶/۳۰

دل آدم چه گرم می شود،
گاهی ساد,ه به یک دلخوشی کوچک
به یک احوالپرسی ساده
به یک دلداری کوتاه
به یک تکان سر یعنی تو را می فهمم
به یک گوش دادن خالی بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام
به یک پرسش روزگارت چگونه است ؟
به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان قهوه
به یک وقت گذاشتن برای تو
به شنیدن یک من کنارت هستم
به یک هدیه ی بی مناسبت
به یک دوستت دارم بی دلیل
به یک غافلگیری، به یک خوشحال کردن کوچک
به یک نگاه، به یک شاخه گل
دل آدم گاهی چه شاد است
به یک فهمیده شدن درست
به لبخند
با احترامي ساده به عقايد يكديگر
به یک تعریف، به یک تایید، به یک تبریک
و ما چه بی جهت این دلخوشی های کوچک و ساده را
از هم دریغ می کنیم ...

del_aram
del_aram
۱۳۹۳/۰۶/۳۰

زندگی مانند دوچرخه سواری است

بدون حرکت

نمیتوان تعادل را حفظ کرد...

+5
{A19}

vahidkohnavard
vahidkohnavard
۱۳۹۳/۰۶/۳۰

امــــروز
به پـایـان می رسـد
از فردا برایــم چیزی نگــو !
مــن نمی گــویم ” فردا روز دیــگری ست ”
فقــط می گــویم
” تو روز دیــگری هســتی ”
تــو…
فردایــی
همــان که بایــد بخاطـــرش زنده بــمانم!

MYRA_AMIR
MYRA_AMIR
۱۳۹۳/۰۶/۳۰



+5

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۶/۳۰

تقدیم به یک دوست :

موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی

انسانی زشت و عجیب الخلقه بود.

قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت.

موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد

که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت.

موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد،

ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.

زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید :
- آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت :
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود»
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن» فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.
نتیجه اخلاقی :
دخترها از گوش خر می شوند و پسر ها از چشم!!!

maryam1352
maryam1352
۱۳۹۳/۰۶/۳۰

سایت خارجیه زده اگه پول ندی عضو شی برای دانلود باید 1 دقیقه صبر کنی

نمیدونه ما 2 دقیقه صبر میکنیم یه صفحه باز شه

برا دانلود پوست میندازیم )

40