بلاگ كاربران


  • يه بنده خدايي تعريف ميک

  • يه چند سال پيش باغ وحش زديم تو شهرمونقيمت بليط زديم ۱۰۰۰ت کسي نيومد.کرديمش۵۰۰ت کسي نيومد.۱۰۰ت بازم کسي نيومد.مجاني کرديم همه اومدن تو باغ وحش. در رو قفل کرديم قفس شير و باز کردم.صدا زدم خروجي ۲۰۰۰تومنو اينگونه انتقام گرفتيم از مردم شهرمون !…
  • اطلاع رسانی

  • دوستای گلم سلام ازونجائیکه این ترم واحدای زیادی برداشتم و حجم درسامم سنگینه یه یک ماهی همخونه نمیام تا به درسام برسم. ایشاله آخرای خرداد بعد امتحانا برمیگردم. فراموشم نکنید و برام دعا کنید. اگر پیغامی حرف مهمی داشتید میتونید از طریق داداش گلم aaghaa پیغامتون رو بهم برسونید. شاد باشید و موفق…
  • شغل عروس

  • عروس خانم چیکاره هستن ؟؟؟معلم هستن .به به . معلمی شغل انبیاست !!!معلم چی هستن حالا ؟؟؟رقص عربی !!! :|...معلم :|انبیا :|شغل :|عروس :">رقص ^_^
  • دارم میمیرم..یکی کمکم کنه

  • اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنهگفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمهگفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنمگفت: من رفتنی ام!گفتم: یعنی چی؟گفت: دارم میمیرمگفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میدهبا تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟فهمیدم آد…
  • آقای گــــاو

  • در يك مدرسه راهنمايي دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت مي كردم و چند سالي بود كه مدير مدرسه شده بودم.قرار بود زنگ تفريح اول، پنج دقيقه ديگر نواخته شود و دانش آموزان به حياط مدرسه بروند.هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هياهوي دانش آموزان در حياط و گفت وگوي همكاران در دفتر مدرسه، به هم نياميخته بود.در همين هنگام، مردي با ظاهري آراسته و سر و وضعي مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت:«با خانم... …
  • شادی

  • پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی ؟گفت : فردی بی خیال و فارغ و آزاده امگفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده امگفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده امگفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ایگفت : هم از باده خور بیزارم ، هم از باده امگفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده امگفت : پس شاید قماری کرده ای…
  • درک متقابل

  • يکي از دوستام تعريف مي کرد : با اتوبوس از يه شهر ديگه داشتم ميومدم يه بچه ء ۴-۵ ساله رو صندلي جلوييبغل مامانش يه شکلات کاکايويي رو هي ميگرف طرف من هي ميکشيد طرف خودش.منم جوگير شدم ايندفعه که بچه شکلاتو آورد يه گاز بزرگ زدم!بچه يکم عصباني شد ولي مامان باباش بهش يه شکلات ديگه دادن.خيلي احساس شعف ميکردم که همچين شيطنتي کردم.يکم که گذشت ديدم تو شکمم داره يه اتفاقايي ميوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه …
  • سوتـــــی

  • من کلآ زیاد سوتی کلامی نمی دم ( من نه اون) ولی اعتراف می کنم از بچگی با کلمه “پست پیشتاز” مشکل داشتم.(کلماتی که میبینید اشتباه املایی نیست!!) امروز رفتم اداره پست خیلی هم عجله داشتم به اولین باجه که رسیدم گفتم: آقا ببخشید ”پشت پیستاژ” کجاست؟بنده خدا خیلی عادی گفت: کجا بهت آدرس دادن؟_نمیدونم, اداره شماست از من میپرسی؟_آخه من باید بدونم  “پیستاژ” کجاست که بگم…
  • دنیای مجازی

  •  در آن سوی دنیای مجازی کسی نشسته ،بی اختیار صدایش می کنی برادر ،خواهر . به او دل می بندی   آری او می شود همه کس تو ، کسی که وقتی به تکیه گاه نیاز داری او می شود تکیه گاه تو اما او فقط یک خواهر یا برادر مجازیست ! چگونه شد که به او اعتماد نمودی ؟! قصه ی دل خویش را برایش میگویی !!؟ حال دیگر انقدر به او اعتماد می کنی که واژه مقدس برادر یا خواهر برای نامش می نهانی   تبریک ،تبریک به تو که…
  • حقوق زن و مرد

  • سال ها برای برابری حقوق زن و مرد تلاش کردیم ودر آخر....حق مش کردن،سوراخ کردن گوش،برداشتن ابروواستفاده از وسایل آرایشی رو به آقایون تقدیم کردیم!!همگی خسته نباشید!