دیوار کاربران


mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۳/۰۶/۰۷

لیلی زیر درخت انار نشست... درخت انار عاشق شد... گل داد، سرخِ سرخ.. گلها انار شد، داغ داغ... هر اناری هزار تا دانه داشت... دانه ها عاشق بودند... دانه ها توی انار جا نمی شدند... انار کوچک بود... دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت... خون انار روی دست لیلی چکید... لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید... مجنون به لیلی اش رسید... خدا گفت: راز رسیدن فقط همین بود... کافی است انار دلت ترک بخورد... عرفان نظر آهاری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

meysam72
meysam72
۱۳۹۳/۰۶/۰۳

پسرنیستی تابفهمی پول گرفتن ازپدر چقدرسخته...

پسر نیستی تابفهمی 2سال تنهای تنها غربت سربازی کشیدن چقدسخته

پسر نیستی تابفهمی دلهره شغل آینده چقدسخته

پسرنیستی تابفهمی ازدست دادان عشقت بخاطر پول

چقدسخته

پسرنیستی تابفهمی بوق زدن پشت ماشین عروس عشقت

چه حالی داره وقتی بچه پولدار نشسته

پسر نیستی تابفهمی همیشه لبخند به لب داشتن برای

روحیه دادن به عشقت چقدسخته

به ســــــــــلامتــــی هـــــــــــمه

پســــــــــــــــرا

hanisa
hanisa
۱۳۹۳/۰۶/۰۳

در امتــــداد غروبِ یک خیــــابان بلنـــــد
که هر چـــــه مــــــی روی تـــــمام نمـــــی شود
هوا ابریـــــست
بـــــاران نـــم نــم مــــــی بارد
نه چـــتر می خواهم و نه چیــــــز دیگــــری
دلــم
فقـــــط صدای اذان می خـــــواهد

meysam72
meysam72
۱۳۹۳/۰۶/۰۲

کاگری خسته سکه را از جلیقه کهنه اش دراورد تا صدقه دهد ناگهان جمله روی صندوق رو دیدو منصرف شد...... صدقه عمر رو زیاد میکند

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۶/۰۲

اعتراف تلخیست .... اما ..

عشقم و آن غریبه ... چقد به هم می آیند!!

+5