دیوار کاربران


dariushX
dariushX
۱۳۹۳/۱۲/۲۸

گاه دلتنگ میشوم

دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها

گوشه ای مینشینم

و حسرت ها را می شمارم

و باختن ها را

و صدای شکستن ها را

و وجدانم را محاکمه میکنم

من کدامین قلب را شکستم؟

کدامین احساس را له کردم؟

کدامین امید را ناامید کردم؟

کدامین خواهش را نشنیدم؟

و به کدام دلتنگی خندیدم

که اینچنین دلتنگم...

saeed220
saeed220
۱۳۹۳/۱۲/۲۸

بیا به غار برگردیم!

به بدوی‌ترین بوسه‌ها

که بوی عقدنامه و مهریه نمی‌دادند...

تا عریانی، زننده به حساب نیاید

و زیباترین هدیه‌ی جهان

آتشی باشد که یک روز را

صرف روشن کردنش کنم برای تو...

بیا به غار برگردیم!

به روزگاری که

مایکروویو و تلویزیون را نمی‌شناخت

و در آن رنگین‌کمان اتفاقِ بزرگی بود؛

دندان‌درد

خدا را به یادِ ما می‌آورد

و پیدا کردنِ غذا

سفری عظیم به حساب می‌آمد

که به عشق یک لب‌خندت تن می‌دادم به آن...

بیا به غار برگردیم

تا تماشای مهتاب

اثری هم پای دیدنِ فیلم‌های برتولوچی داشته باشد

و سینه‌ریزی از گوش‌ماهی‌ها

که به دستان خود از ساحل گرد آورده باشمشان

با سِتی از برلیان برابری کند...

تصویری از تو را

بر دیوار غارمان خواهم کشید

تا باستان‌شناسان هزار هزاره‌ی دیگر

بدانند انسان کدام عصر

نخستین کاشفِ عشق بود!

صبا
صبا
۱۳۹۳/۱۲/۱۵

اوتارت رو دوست دارم

صبا
صبا
۱۳۹۳/۱۲/۱۵



shahbaz86
shahbaz86
۱۳۹۳/۱۲/۱۵

کاش آدما اینقدری
معرفت داشتند
که نشن خوب دیروز
..

shahbaz86
shahbaz86
۱۳۹۳/۱۲/۰۸

خدایا قربونت برم منظور من از هوامو داشته باش این نیس که فقط اکسیژن برسونی...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.یکم خلاقیت آخه فداتشم, شیطونو ببین چه پيشنهادايي ميده!!!

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۱۲/۰۷



+5

خوش اومدی

صبا
صبا
۱۳۹۳/۱۲/۰۷

+

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۱۲/۰۷

+5

amir107
amir107
۱۳۹۳/۱۲/۰۷

چه زود بود، لحظه ی
جدایی.انگار همین دیروز بود، قصه ی قشنگ آشنایی، من وتو ، زیر بارون ، من پناه تو، توممنون ، از محبت دور از تفکر امروز، تو با ناز ، دوری وتعارف، من به اصرار این دل تشنه، برای شروع یک راه سخت، با هدفی معلوم، من ، نمی دانستم که روزگار ، به من وتو وفا نخواهد کرد، با این دل رسوای این زمانه، چه جفاها که نخواهد کرد، برو، سفر سلامت، ولی من حیران رفتنت ماندم