بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
مررررررررررررد
- تعداد نظرات : 4
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۶/۲۹
- نمايش ها : 359
داستان حقیقیه ب خوندش می ارزه!
دختر :هه هه هه
پسر:چرامیخندی
دختر:به تومیخندم
پسر:یادته اون روزتوخونمون افتاده بودی به پام
التماس میکردی تا کاریت نکنم؟بعد الان به من میخندی؟
دختر:هه هه هه من با حرفام خرت کردم،
پسر:من خام حرفات نشدم وقتی خواستم بهت دست بزنم
یاد ناموسم افتادم فکرکردم اگه یه روزی ناموسم جایی گیرکنه چی میشه،
دلم سوخت باهات کاری نکردم
دختر:خفه شو اسکول،همش ادعایی،
مال این صحبتا نیستی،توبی عرضه ای
پسر:آره توراست میگی من بی عرضه ام،خدافظ
1سال بعد
دختربابغض؛سلام عزیزم
پسر:سلام گلم خوبی خوشحالم کردی بعد 1سال یادی ازما کردی
دختر:عزیزم خواهش میکنم منو ببخش من درحق تو خیلی بدی کردم
پسر:توکه کاری نکردی عزیزم چی شده؟
دختر:چندروز پیش گول حرفای یه پسرو خوردم رفتم خونشون،
نامرد با 3تا ازدوستاش به من تجاوز کردن
پسر:جدی میگی؟
دختر:آره،الان تومحل همه مهر **همخونه** روم گذاشتن
پسر:عزیزم توباید منو ببخشی
دختر:چرامگه چیکارکردی؟
پسر:وقتی پارسال بدون دلیل ازمن جداشدی وبه من گفتی بی عرضه،
من همون لحظه ازخدا خواستم یه با عرضه نصیبت کنه....
دختراااااا به اینجورپسرا نگید بی عرضه
بگید مرررررررررررد
مررررررررررررررررررررررررد
like
مررررررررررررررررررررررررد
مرسی رضا جان
لایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک