بلاگ كاربران



مردم شهر به گوشید...؟ امشب همه ی میکده را سیر بنوشید.

با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید.

دیوانه و عاقل همگی جامه بپوشید.

در شادی این کودک و آن پیر زمینگیر و فلان بسته به زنجیر وزن و مرد بکوشید.

امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت... نخور جان برادر به خدا حسرت دیروز عذاب است.

مردم شهر به هوشید...؟ هر چه دارید و ندارید بپوشید وبرقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست.

روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست.

نه یک بار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست...خدا هست.

سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است...خدا هست.

پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:خدا هست.

آن جوان با همه خستگی و در به دریها سر تعظیم فرو برد و چنین گفت:خدا هست.

کودکی رفت کنار تخته... گوشه تیره این تخته نوشت:در دل کوچک من درد زیاد است ولی یاد خدا هست.

مادری گفت:دلم میلرزد!کودکانم چه بپوشند؟! چه بگویم که بدانند نداری درد است!پدر از شرم سرش پایین بود....زیر لب زمزمه میکرد:خدا هست.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


nazi1994
ارسال پاسخ
sokotbaran
ارسال پاسخ

از حضور همتون ممنونم

siamak
ارسال پاسخ

خیلی قشنگه..مرسی

elmira75
ارسال پاسخ

very nice

amir_sakett
ارسال پاسخ

به به

عالی

ممنون

pooria001
ارسال پاسخ

لايك

pooria001
ارسال پاسخ

لايك

AZAD
ارسال پاسخ

tnx

sokotbaran
ارسال پاسخ

ممنون که سر زدید
marya1370 , myra89,ledr سپاس برای نظر گلتون

leder
ارسال پاسخ

بسيار زيبا بود

ممنون و لايك

MYRA_AMIR
ارسال پاسخ

بینهایت زیباااااااا
سپاس

marya1370
ارسال پاسخ
sokotbaran
ارسال پاسخ

a234 :
خیلی زیبا بود دمت گرم

خواهش می کنم قابل دار نبود

a234
ارسال پاسخ

خیلی زیبا بود دمت گرم