بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    توکیستی؟

  • تعداد نظرات : 3
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۶/۲۹
  • نمايش ها : 244

 

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم.

شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم.

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو به سان قایق سر گشته روی گردابم.

تو در کدام سحر بر کدام اسب سفید تو از کدام جهان تو در کدام کرانه تو درکدام صدف تو در کدام چمن همره کدام نسیم تو از کدام سبو.

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه.

چه کرد با دل من آن نگاه شیرین.

آه مدام پیش نگاهی.

مدام پیش نگاه کدام نشئه دمیده است از تو در سر من که ذره های وجودم تو را که میبیند به رقص می آیند.

سرود میخوانند.

مرا همین بگذاند یک سخن با تو.

به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر.

به من بگو برو در دهان شیر بمیر.

بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف.

ستاره ها را از آسمان بیار به زیر.

تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگند هر آنچه خواهی از من بخواه.صبر نخواه که صبر راه درازی است به مرگ پیوسته است.

تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه.

تو دوردست امیدی و پای من خسته است.

همه وجود تو مهر است و جان من محروم.

چراغ چشم تو سبز است . راه من بسته است.


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


صبا
ارسال پاسخ

این شعر رو دوست دارم

zeynab100
ارسال پاسخ

حالا کی هست؟

hadel
ارسال پاسخ

من منم دیگهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه