بلاگ كاربران


 

 چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی


به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

ز تو دارم این غم خوش به جهان ازین چه خوشتر

تو چه دادیم که گویم که از آن به‌ام ندادی


چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین
به ازین در تماشا که به روی من گشادی


تویی آن که از تو خیزد همه خرمی و سبزی

نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟


همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی


ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی

که ندیده دیده رویت به درون دل فتادی


به سر بلندت ای سرو که در شب زمین‌کن
نفس سپیده داند که چه راست ایستادی


به کرانه‌های معنی نرسد سخن چه گویم

که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی



به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


AZAD
ارسال پاسخ