دیوار کاربران


siamak
siamak
۱۳۹۴/۰۱/۱۵

مخاطب خاص اگه خاص باشــه!!!

لازم نیست که شما دورش رو از این و اون خلوت کنی

خودش واسه بودن شمــا جـــا بــاز میکنه

لازم نیست هر کســی رو توجیح کنیــد

که ایــشون مال شماست!!!

خودش تورو به همه دنیــــا نشون میده

و میــگه این مال منه!!!

لازم نیــست به فکر رفتنش باشید

خودش به شما ثابت میــکنه که اومده بمــونه!!!

MYRA_AMIR
MYRA_AMIR
۱۳۹۴/۰۱/۰۸

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

تمام لحظه های بهاریتان

پر از نم نم آرزوهای زیبااااااااااااااااااااااااااااااا

دوستون دارم


.........
...................
..............................
.........................................

+++++

○•shadow•○
○•shadow•○
۱۳۹۳/۱۲/۲۹

http://www.hamkhone.ir/member/486/blog/view/193451

ســلــآمـــ تولـــد داداش رضـــآی گـــلهـ

تــشــریــفــــــ بـیـآریـــــد


siamak
siamak
۱۳۹۳/۱۲/۲۹

دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هر آن خواهی برایت آن بماند
برایت ثروتی افزون بریزد
که چشم دشمنت حیران بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
چراغ خانه ات تابان بماند
"سال نو مبارک"

siamak
siamak
۱۳۹۳/۱۲/۲۹

+330
یادت باشه:
تعطیلات بزودی تموم میشه وبعدش سرکار رفتنه که انتظار تورو میکشه.
بازم ۱سال کار و خستگی!
(ستاد کوفت کردن تعطیلات نوروزی)

reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۲/۲۰

در جریان باشید که حاجی فیروز در فرهنگ باستانی ما کسی بود که در آتشکده نگهبان آتش بود و نمیذاشت آتیش خاموش بشه...
روی سیاه اون به خاطر دود ناشی از آتیش بود نه چیز دیگه ای، در ضمن گدایی نمی کنه بلکه اون با عجله پیش تر از همه می اومد به کوچه و خیابونها و شروع به جار زدن این موضوع که مردم آگاه باشید که بهار چند روز دیگه میرسه در واقع نوید بخش اومدن بهار بود...
و مردم به خاطر این خبر خوش به اون مژدگانی میدادند، اگه لباسش قرمزه بخاطر اینه که در فرهنگ میترایسم نگهبان آتش لباسی قرمز داشت و باید بدونید که فرهنگ مسیحیت و کریسمس بر گرفته از آیین میترایسم هست.

siamak
siamak
۱۳۹۳/۱۲/۱۹

ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﺮﻧﺪ ﺍﺩﮐﻠﻨﺖ ﭼﯿﻪ ؟
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﯿﮏ ﻭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : For Women !
ﺩﺭﺍﻭﻧﺠﺎﺑﻮﺩﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ:ﺧﺪﺍﯾﺎﻣﻦ ﺍﺯﺧﺎﮐﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ،ﻣﺮﺍﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﺴﻮﯼ ﺧﻮﺩﺕ!

siamak
siamak
۱۳۹۳/۱۲/۱۵

این روزها آنقدر بغضم سنگین شده

که اگر گردنم را هم بزنی

به جای خون اشک میریزد....


siamak
siamak
۱۳۹۳/۱۲/۱۳

ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﮎ ﭼﻮﻥ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺕ ﮔ*و*ه ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻩ
ﺗﻮ ﺭﻭﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ

siamak
siamak
۱۳۹۳/۱۱/۲۸

سالها پیش در یکی از مدارس،
پسربچه ای به نام جعفر همیشه با لباسهای چرک در مدرسه حاضر میشد
هیچکدام از معلمان او را دوست نداشتند
روزی خانم احمدی مادرش را به مدرسه خواند و درباره وضعیت پسرش با وی صحبت کرد
اما مادر بجای اصلاح فرزندش تصمیم گرفت که به شهر دیگری مهاجرت کند،
بیست سال بعد خانم احمدی بعلت ناراحتی قلبی دربیمارستان بستری شد
و تحت عمل جراحی قرار گرفت، عمل خوب بود،
هنگام به هوش آمدن، دکترجوان رعنایی را در مقابل خود دید که به وی لبخند میزد
میخواست از وی تشکرکند اما بعلت تأثیر داروهای بیهوشی توان حرف زدن نداشت
با دست به طرف دکتر اشاره میکرد و لبان خود را به حرکت در می آورد
انگار دارد تشکر میکند اما رنگ صورتش در حال تغییر بود و در حال کبود شدن بود
تا اینکه با کمال ناباوری در مقابل دکتر جان باخت ،
دکتر ناباورانه و با تعجب ایستاده بود که چه اتفاقی افتاده است ،
وقتی به عقب برگشت جعفر نظافتچی بیمارستان را دید
که دوشاخه دستگاه بیماران قلبی را درآورده وشارژر گوشی خود را به جای آن زده است ،
نکنه یه موقع فکر کردین جعفر دکتر شده و از این حرفا ، نه بابا اون الاغ رو چه به این حرفا !