سیصد و شصت و چهارم شب به سر شد بی رخش

باز هم یلدای دیگر آمد و معشوق نیست

سیصد و شصت و چهارم شب به سر شد بی رخش

باز هم یلدای دیگر آمد و معشوق نیست

فرض بر اين كه ميان من و تو هيچ نبود

تو نبايد شب يلدا به دلم سر بزنى؟!

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

شب ها به چه جان کندنی از نیمه گذشتند !

تقویم ، سراسر شب یلدا شده بی تو

ای موی مشکی تو " یَجُرُّ الْکَلامِ " ما

یلدا نمی رسد به بلندای موی تو

تا در سر زلفش نکنی جان گرامی

پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد

برنامه دارم با تو امشب خواب تعطیل

یلدای امسالم چه حال ویژه ای دارد

یک دقیقه بیشتر با شعر من عاشق بمان

امشب آغاز زمستان است "یلدا" را ببین

برف و باران،سوز سرما،كنج شب

واى از اين يلداى بى چشمان تو!

سعادت عبدولى