دیوار کاربران


Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

گفتند عينک سياهت را بردار...

دنيا پر از زيبايست!!!

عينکم را برداشتم...

.

وحشت کردم از هياهوي رنگها...

... آدمها هزار رنگ ميشوند...

عينکم را بدهيد...

ميخواهم به دنياي يک رنگم پناه ببرم !

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

همیشه حرارت لازم نیست...

گاهی از سرد بودن یک نفر می توان آتش گرفت

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

از دل نوشته هایم ساده نَگذر؛ به یاد داشته باش؛ این «دل نوشته» ها را؛ یک «دل»، نوشته ...!

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

روشن است که خسته ام
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خسته ام ، نمی دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست
آری خسته ام و به نرمی لبخند می زنم
بر خستگی که فقط همین است
در تن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

دخترا که لاغر شن همه میگن شده مثه باربی
پسرا که لاغر شن همه میگن معتاد شده

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

اولی: بگو ببینم، اگه توی خیابون یه نفر یه حیوانی رو گرفته و داره می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟
دومی: حس برادری!

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

یکی هم نداریم برامون یه آب انار بیاره بگه:
عزیزم خسته نباشی انقدر میخندونی

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

سخت ترین کار تو دوران دانش آموز بودن، خوردن نارنگی زیر میز بود…!
لامصب بوش تا دفتر میرفت...

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

“این مگه اصن توو جزوه بود” چیست؟
سوالی که پس از خواندن هر سوال امتحان در ذهن یک دانشجو تکرار میشود !

0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

یه بار به یه دخـتره گفتم: "میگـیرم میزنـمت هاااا"

با كـمال ناباورى گفت: "تو منو بگـیر، هرچقدر دلت خواسـت بزن"

+5