بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
خاطر خواهی
- تعداد نظرات : 4
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
- نمايش ها : 219
قصه های نا کجا اباد قسمت اول (خاطر خواهی)
چند وقت پیش یه کتاب می خواندم در باره رسم ورسوم خاطر خواهی در ناکجا اباد، نوشته بود: اون قبل ترا خاطر خواهی ساده نبود سهل نبود راحت نبود،خاطر خواهی زیاد نبود ، هر دختری خاطر خواه یه بسری، هر پسری خاطر خواه یه دختری، تکرور خاطر خواهی اخه نبود جون که دلا ژله ای نبود ویبره نبود حساس نبود مثل حالا،خاطر خواهی حرمتی داشت عزتی داشت حریمی داشت ،خاطر خواها ادم بودن مرد بودن یه دونه بودن هر چی بودن باهم بودن ،قراراشون زیاد نبود ، دیداراشون سالی یه بار ماهی یه بار اونم کجا؟ زیر گذرا ، تو چارسوها ، توسرسرا، تو حرفاشون دوست دارم عشقتم یه دونه ای نمونه ای اولیشی اخریشی زیاد نبود هر چی که بود واقعی بود روراستی بود کلک نبود یا که ریا ، ،تو حرف زدن سرخ بودن سفید بودن کم رو بودن اخه حیا داشتن اونا، خلاصه بگم خاطر خواهی عاشقی بود هر چی که بود هوس نبود، اما حالا خاطر خواهی زیاد شده ، خیلی زیاد،تکررش که وای نگو هر پسری خاطر خواه چند دختری هردختری خاطر خواه چند پسری، از صبح تا شب خاطرخواها عوض میشن اونم زیاد، اخه دلا نرم شده حساس شده لطیف شده لرزیدنش راحت شده، دیداراشون که وای نگو یا اس میدن یا حضوری روزی یه بار، روزی دو بار، روزی سه بار، تمام روز ،اونم کجا ؟ تواتوبوس تومتروها توماشینا تو تریاها توجنگلا بیابونا تودریاها تواسمان توکهکشون روی زمین هرجا که شد فقط بشه، تو حرفاشون دوست دارم ،مجنونتم شیرنتم اگه نباشی من میرم یه دونه ای مال منی سهم منی حق منی، زیاد شده خیلی زیاد، خلاصه بگم خاطر خواهی حالا دیگه یه بازیه، سرگرمیه ، پرکردن بیکاریه، هر چی که هست عاشقی نیست عاشقی نیست.
عالیه
مرسی
جالب ولی واقعی ، متاسفانه.
مرسی. جالب بود