دیوار کاربران


Cuteboy
Cuteboy
۱۳۹۳/۰۲/۲۷

یـه عـده هـسـتـن تـا وقـتـی واسـشـون دیـوار نـفـرسـتـی واسـت دیـوار نـمـی فـرسـتـن!!
ولـی بـازم تـو قـلـب مـا جـا دارن
یـه عـده هـم هـسـتـن کـه واسـشـون دیـوار نـفـرسـتـی بـازم واسـت دیـوار مـیـفـرسـتـن
ایـنـا عـشـقـن
امـا یـه عـده دیگه هـسـتـن وقـتـی واسـشـون دیـوار مـیـفـرسـتـی جـواب هـم نـمـیـدن
ایـنـارو بـایـد بـزنـی دهـنـشـونـو سـرویـس کـنـی


sahell2022
sahell2022
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

هر وقت در فریب دادن کسی موفق شدی

به این فکر نباش که اون چقدر احمق بوده

به این فکر کن که اون چقدر به تواعتماد داشته . . .
.
.
.
گر به دولت برسی مست نگردی مردی

گر به ذلت برسی پست نگردی مردی

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند

گر تو بازیچه این دست نگردی مردی . . .
.
.
.
عشق برای زن سرمایه ای است که تا صد در صد منفعت ندهد

آن را به کسی نمی سپارد . . .

(شکسپیر)

http://www.hamkhone.ir/member/1145/blog/view/115758/

http://www.hamkhone.ir/member/1145/blog/view/115757/

منتظر حضور گرمت هستم

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۲/۲۳

گاهی وقتا به جای خاموشی در جواب ابلهان ،
باید یه مشت بخوابونی زیر چشمش!چون آدمی که ابله باشه

،
معنی اون سکوت رو هم نمیفهمه !

Fereshteh
Fereshteh
۱۳۹۳/۰۲/۲۳

ميدونيد اسم سلسله ي ما در كتاب تاريخ آيندگان چيه:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سلسله فيلتريان

راميـن
راميـن
۱۳۹۳/۰۲/۲۱

برهنه می آئیم
برهنه می بوسیم
برهنه می میریم
با این همه عریانی هنوز قلب هیچکس پیدا نیست...

amir107
amir107
۱۳۹۳/۰۲/۲۱

این دنیا را به آنانی هدیه میکنم که

به خیالشان دنیا فقط برای آنهاست

ولی برای تو آسمان را آرزو میکنم که همیشه مانند دلت زیباست

ــر قلـبی "دردی" دارد ...

فقــط نحوه ی ابراز آن متــفاوت است!

برخــی آن را در چشــمانــشان پنــ ـهــان می كنند و

برخــی در لبــخنـدشان...

NoooooshiiiiiiN
NoooooshiiiiiiN
۱۳۹۳/۰۲/۲۰

قیافهٔ ساقه طلایی یه جوریه که انگار زیر دست ناپدری بزرگ شده!

+5

ebi32366
ebi32366
۱۳۹۳/۰۲/۲۰

ایستادگی کن ،

ایستادگی کن ؛

و ایستادگی کن ...

و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغها ، جرات نزدیک شدن به مترسکی که ایستادگی را فقط به نمایش می گذارد ندارند.

و ما را ایستاده آفرید، تا ایستادگی را از یاد نبریم ...

rosva
rosva
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

سلام بانو
اگر حال تو آن دورها خوب است. حال من اما شبیه هیچکدام از این اهالی ساده ی زندگی نیست . اینجا زمان کودک ناقصی است که برای راه رفتن نیاز به تکیه گاه دارد ، چه برسد که تند بگذرد و مرهم درد شود . خبر تازه آنکه از شمردن روزهای نبودنت دست کشیده ام . می ترسم از تکراری که عادت شود . من از این رسم نبودنت ، از این عادت بی تو دلگیرم بانو.
گاهی دلم می خواست در عادت روزمرگی زندگی گم می شدم و به دنبال سوال های بی جواب نمی رفتم . دلم نمی خواهد بدانم فلسفه زندگی چیست ، چرا اول روز است و بعد شب . منطق زندگی من ساده است . من دلم تو را می خواهد بانو . کدام حقیقت دارد ، تو از اینجا رفته ای یا من آنجا کنار تو نیستم ؟ چرا جوابم نمی دهی ؟
گاهی دلم می خواست خانه ای می کشیدم که در نداشت تا تو هیچوقت نمی رفتی . حالا ببین که اسیرتر از تو در خانه خیالی بی در خویش، به انتظار نشسته ام . کدام حقیقت دارد . خانه ای که بی در است یا قلبی که تمام درهایش به روی تو باز است ؟ چرا جوابم نمی دهی ؟
روزهای رفتنت زیاد شده است و من از این رسم شمردن دست کشیده ام . دیگر امید هم پا به پای نیامدنت پیر می شود . کاش می دانستی همیشه خوب ها ، آن دورها نیستند . خانه همان خانه است و عشق همان عشق اما اینجا بی تو دیگر حوصله ی خانه بودن ندارد . کدام حقیقت دارد عشقی که رفته است یا احساسی که در قلب من است . چرا جوابم نمیدهی ؟
کاش می دانستم که عادت است ، آنهایی که نزدیک ترند ، اول فراموش شوند . من از این رسم فراموشی ، از این سکوت دلگیرم بانو . پایان.

farahnaz
farahnaz
۱۳۹۳/۰۲/۱۶

به گورستان گذر کردم صباحی'''شنیدم ناله و فغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت'''که این دنیا نمی ارزد به کاهی
به گورستان گذر کردم کم و بیش'''بدیدم حال دولت مند و درویش
نه درویشی به خاک بی کفن ماند'''نه دولت مند برده یک کفن بیش