بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    :)

  • تعداد نظرات : 2
  • ارسال شده در : ۱۳۹۶/۰۱/۲۵
  • نمايش ها : 321

موهایش را جمع کرد بالای سر
ابروهایش را با سرمه ی بادامی که سوغاتی مادر بود از مشهد،زخیم تر کرد
سبیل پر پشتی پشت لبش کشید
و پد پنککش را روی سایه ی سیاه رنگ زد و صورتش را سیاه کرد
مثل ته ریش مردانه
اتاقش شده بود اتاقِ گریم
کلاه پشمی مردانه را روی سرش گذاشت و موهای مشکی اش را پوشاند
پیرهن پدر را تن کرد
و ... نشست روبروی آینه!یک دلِ سیر با زنِ مقابلش حرف زد
حرف های مردانه ای که فقط یک زن می فهمید
حرف های زنانه ای که فقط یک زن درکش می کرد!

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


shadi1357
ارسال پاسخ
AZAD
ارسال پاسخ