توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
موهایش را جمع کرد بالای سر
ابروهایش را با سرمه ی بادامی که سوغاتی مادر بود از مشهد،زخیم تر کرد
سبیل پر پشتی پشت لبش کشید
و پد پنککش را روی سایه ی سیاه رنگ زد و صورتش را سیاه کرد
مثل ته ریش مردانه
اتاقش شده بود اتاقِ گریم
کلاه پشمی مردانه را روی سرش گذاشت و موهای مشکی اش را پوشاند
پیرهن پدر را تن کرد
و ... نشست روبروی آینه!یک دلِ سیر با زنِ مقابلش حرف زد
حرف های مردانه ای که فقط یک زن می فهمید
حرف های زنانه ای که فقط یک زن درکش می کرد!
نظرات دیوار ها
ارسال پاسخ
پاسخ با نقل قول
ارسال پاسخ
پاسخ با نقل قول