توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
تلخ مثل شربت اکسپکستورانت
- تعداد نظرات : 2
- ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۶/۲۹
- نمايش ها : 513
دلخسته ام، از اینهمه دیوار ِ بی در که...
«ای مهربان! یک پنجره با خود بیاور کـه»
دنیا تـــــو را برد و بـه نفرت هاش عاشق کرد
این غول تنها، گوشه ی قصر خودش دق کرد
غولی که آخر توی «فصلی سرد» خواهد مرد
یا از تـــــو یا از شدّت سردرد خـــــواهد مـــرد
«مسعودخان کیمیایی» خوب می داند:
که آخر ِ قصّه همیشه مَرد خواهد مُرد!
دلــــخسته ام از شهر نامردی و رندی ها
پایان خوبم باش! مثل ِ «فیلم هندی» ها...
نظرات دیوار ها
خیلی قشنگ بود