توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
خواب زدگان
- ما امروز وارث مُردهریگ پدرانمان هستیم و از خرمنِ غفلتِ آن خوابزدگان خوشه میچینیم. گناهی که از دل و دست نسلی سرچشمه میگیرد چون جویباری در نسل بعد روان میشود و علفهای هرزهی بلایا را میرویانَد. البتّه این عدالت نیست که نسلی عصارهی زهرآگینِ عمل نسلی دیگر را بنوشد، عدالت نیست امّا واقعیّت است. سوفوکل…
خاموش
- من پس از یک عمر دل بستن به تو فهمیده ام«عشق» ترکیب حماقت در هوس با سادگیستتو به راه خود برو، من هم به بیراه خودمانحراف از راه، تنها هدیه ی دلداگی ست...
مرگ بی حوصله
- پای در کفش جهان رفته زمین خواهد خورد قد پاهای خودت کفش ب پا کن گل من فکر همزیستی با من دیوانه نباش جا برای خود من باز نکرد آغل من
0=0
- هیچ هیچم! ولی دارم عزیزم «هیچ» را از تو مستیم از نوشابه ی مشکی ست یا از تو؟! دارم تلو... دارم تلو... از «نیستی» مستم حالا «دکارت» مسخره ثابت کند «هستم»! «بودم!» بله! مثل جهانی از تصوّرها «بودم!» بله! در رختخوابت، توی خرخرها «بودم» شبیه رفتنت هر صبح از پیشم «بودم» شبی…
تلخ مثل شربت اکسپکستورانت
- دلخسته ام، از اینهمه دیوار ِ بی در که... «ای مهربان! یک پنجره با خود بیاور کـه» دنیا تـــــو را برد و بـه نفرت هاش عاشق کرد این غول تنها، گوشه ی قصر خودش دق کرد غولی که آخر توی «فصلی سرد» خواهد مرد یا از تـــــو یا از شدّت سردرد خـــــواهد مـــرد «مسعودخان کیمیایی» خوب می داند: که آخر ِ قصّه همیشه مَرد خواهد مُرد! دلــــخسته ام از شهر نامردی و رندی ها پایان خو…
بعد یه قرن
- نگاه میکنم از غم به غم که بیشتر است // به خیسی چمدانی که عازم از سفر است من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم // که سرنوشت درختان باغ من تبر است به کودکانه ترین خواب های توی تنت // به عشق بازی من با ادامه بدنت به هر رگی که زدم و زدی به حس جنون // به بچه ای که توام در میان جاری خون به آخرین فریادی که توی حنجره است // صدای پای تگرگی که پشت پنجره است به خواب رفتن تو روی تخت یکنفره // به خوردن دمپایی …
آری گذشت
- دوسال ا دانشگامون گذشت سه سال از همسخون و همخونه چقد راحت داره عمرمون تموم میشه از یه ور داره از عمرمون کم میشه ا ی ور داره به عمرمون اضافه میشه ا نظر من پیری راه رسیدن انسان به تکامله راهیه ک انسان رو به خدا میرسونه نبایدم زیاد رو عمر حساس باشیم اخرش میمیریم همه ...…
مهری ک گذشت وارد دهه 30 شدم ...
- In The Name Of KHODA مختصر و مفید از مائده تشکر میکنم تنها رفیق همخونه ای ک تولد من رو یادش بود تو مهر 93 به یاد ( 11 7 73 ) دمت گرم دختر باوفا کرمانشاهیا همشون با معرفتن :D خاکتمTanha 21 :D بدرود
خاطرات گمشده = 113
- In The Name Of ALLAH بعضی وقتا مرور خاطره ها خیلی شیرینه اون روا تازه کنکور داده بودم فک میکردم کنکور رو خراب کردم البته زیاد برام مهم نبود چون سال اولم بود میگفتم میشینم میخونم واس سال بعد از دوستای واقعیم خسته بودم واس همین تو گوگل سرچ میکردم سایت دوسیابی اتفاقی ب همسخن رسیدم چ زود گذشت الان ترم چهار دانشگام و دو سال میگذره ا…
112
- In The Name Of ALLAH . . . يه روزي يكي مياد و گند ميزنه به همه چيت و ميره غصه نخوريا ديري نميگذره كه مرور اون خاطره ها تو رو تا سر حد پيوند روده ميبره ! به خريت خودت خنديدن لذتي معادل با جهاد در راه خدا داره! باور كن !!!!!