دیوار کاربران


hossein0011
hossein0011
۱۳۹۲/۰۷/۱۵

♥+ √ + √ + √ + √ +♥

!

!

!
____________»»♥

از یاد …
از دست …
از حال …
از رو …
از بین …
به خودت که می آیی می بینی رفته ای !

»»+5
»»««

ebad2013
ebad2013
۱۳۹۲/۰۷/۱۵

گاهی برای رسیدن به کسی اینقدر میدوی

که نفسی برای موندن کنارش نداری

...

asemani
asemani
۱۳۹۲/۰۷/۱۴

سالی که رفت سال غم و درد و " آه " بود
سـالی که روزهــای سپـیـدش سیـاه بود

عشقی کبود سهم دل غصه دار من
عشق کسی که اول ره، نیمه راه بود

گفتی: که « بگذریم » گذشتم... چه شد بگو؟!...
این سالها تقاص کدامین گناه بود

گفتی: « ببین به چشم من این عشق تازه را »
دریافتم که عشق فقط اشتباه بود

اردیجهنم تو دلم را شکسته است
آن روزها چقدر دلم سر به راه بود

امسال من شبیه سه سال گذشته است
سالی که رفت سال غم و درد و آه بود...

saeid1985
saeid1985
۱۳۹۲/۰۷/۰۶

پشت روز روشنم شام سیاهی دیگر است
آنچه آن را کوه خواندم پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشق هم میشدیم
این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است
روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود
اینک اما دل بریدن ها گواهی دیگر است
در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن
این قضاوت انتقام از بیگناهی دیگر است

MORTEZA70
MORTEZA70
۱۳۹۲/۰۷/۰۶

سه چیز دنیاجانشین نداره اولی خودت دومی مهربونیت سومی تک بودنت

hannan
hannan
۱۳۹۲/۰۷/۰۶

اگر کسی رو خیلی دوست داری

امتحانش نکن که ببینی اون چقدر دوستت داره

اول خودتو امتحان کن ببین تحملش رو داری بفهمی دوستت نداره ؟

asemani
asemani
۱۳۹۲/۰۷/۰۶

وقتی خدا از پشت دستهایش را روی چشمانم گذاشت
از لای انگشتانش آنقدر محو و مات دبیا شدم که فراموش کردم
منتظر است که من نامش را صدا کنم

Mohamad73
Mohamad73
۱۳۹۲/۰۶/۰۳

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

✔ آشـوبـــــ ...

✔ هـَمـان حـِسٌ غـَریـبـیـستـــــ ,

کـﮧ وقتی لـَبـخـَنــد بـﮧ لَـبـ ـهایـَتـــــ نبـاشـَد دارَمـ ...



◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ
▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆
9

shahbaz86
shahbaz86
۱۳۹۲/۰۵/۳۰

به بعضی هام باید بگی : فیلمت که تموم شد بیدارم کن ...

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۲۰

در بیداری لحظه ها

پیکرم کنار نهر خروشان لغزید.

مرغی روشن فرود آمد

و لبخند گیج مرا برچید و پرید.

ابری پیدا شد

و بخار سرشکم را در شتاب شفافش نوشید.

نسیمی برهنه و بی پایان سر کرد

و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت.

درختی تابان

پیکرم را در ریشه ی سیاهش بلعید.

طوفانی سر رسید

جا پایم را ربود.

نگاهی به روی نهر خروشان خم شد:

تصویری شکست.

خیالی از هم گسیخت.

سهراب سپهری

*************

بلاگ جدیدم :

عشق فراموش کردن نیست بخشیدن است

خوشحال میشم بخونید و نظر بدید.