بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    موج...

  • تعداد نظرات : 2
  • ارسال شده در : ۱۳۹۴/۰۵/۱۷
  • نمايش ها : 341

تمام شوقم این بود

رودها را یکی پس از دیگری کنار بگذارم

و به دریا برسم

 به تو

 به عمق یک آبی بیکران

به دنبال آرامش

امــا

برایم شدی همام طوفان ناخواسته

همان طوفانی که نه راه پس میگذارد

و نه را پیش

در تو غرق شدم

و خیره به نوری که در طی فرو رفتنم

به اعماق بی کسی از من دورتر و دورتر میشد...

حال

بگذار موج، این جسم بی جان

را به ساحل ببرد...

چـرا

نامهربانی می کنی؟!

 

 

(مهرداد حبیبی) 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


pesareasemona
ارسال پاسخ

اوف...
خیلی قشنگ بود..
هر کی گفته ذهن سیالی داشته...
دمش گرم..

darya20
ارسال پاسخ