بلاگ كاربران


دوست داشتم نه اون قدر که لایق بودم

دوست داشتم نه اون قدر که باید

نه اون قدر پیرم کنه رفتن تو

نه اون قدر که چشمام به راهت بمونه

یا از عشق سیرم کنه رفتن تو

دوستت داشتم اما مثل یه مسافر

که هر لحظه امکان برگشتنش است

تو برگشتی و باید هم برمیگشتی

همون بهتر عاشق شدیرفتی از دست

همون بهتر عاشق شدی پر کشیدی

پرنده نمیتونه یکجا بمونه

من از روزگار تو سرگیجه دارم

نمیخوام غمی این وسط جا به جا شه

تو فکر کن بریده ام تو فکر کن شکسته ام

تو فکر کن نبودنت کار داده دستم

خیال کن خیالت هنوز باهامه

خیال کن خیالت هنوزهم به پات نشسته

تو رفتی که اتفاقی بیفته

ولی من فقط یاد تو بردم از یاد نه عمر

ترانه به اخر رسیده

نه باز از مهتاب از فکر افتاد

تو رفتی این قصه داغش بمونه

بوی سینه ی زخمی هر دوتامون

نموندی ته داستان ببینی

که از هم جدا شد فقط دستها

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !