آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پـــا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
و …
بـــــــــروی .. !!
+5

بزن به سلامتي حرفهاي دلت که به کسي نگفتي....
بزن به سلامتي اينکه کوه درد بودي ولي دم نزدي.....
بزن به سلامتي تنهايي هات ولي تنهايي رو دوست نداشتي...
بزن به سلامتي آرزوهايي که نتونستي لمسشون کني.....
بزن به سلامتي عشقي که طالعش به اسمت نبود ...ولي هنوزهم دوسش داري....
بزن به سلامتي شبهايي که تو تنهاييهات گريه کردي ولي نميدونستي براي چي....
بزن به سلامتي دوست و آدمهايي که از پشت خنجر زدن...
هنوز مست نشدم نگاه مي کنم به انتهاي شيشه و آخرين پيکم
ولي هنوز حرف دارم...

تو را به دادگاه خواهند کشید ...
شاید به حبس ابد محکوم شوی ...
جزئیات جنایت معلوم نیست...
فقط اثر انگشتت را روی قلب شکسته ام یافته اند ...

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: ( مرگ)

گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد



گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن



گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:



بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن



گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق

ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام

وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام

دگر آئينه ز من با خبر است / که اسير شب يلدا شده ام

من که بي تاب شقايق بودم / همدم سردي يخ ها شده ام

کاش چشمان مرا خاک کنيد / تا نبينم که چه تنها شده ام . . .

چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه اونم کسیه که داغونت کرده …

.
انگشتانم را فرو می برم در چشمانم …
این سد اگر فرو بریزد ، دنیا را آب خواهد برد …

یه روزی من بودم نفسش
ولی بعد شدم عامل تنگی نفسش
رفت سراغ یه نفس تازه !!!
.