دیوار کاربران


mohammad_sahar
mohammad_sahar
۱۳۹۲/۰۹/۲۱

وقتی خدا دستهایش را باز کرد ، خجالت کشیدم با آن بار سنگین گناه در آغوشش جای بگیرم.

در همین افکار بودم که گرمی دستانش را بر روی شانه هایم حس کردم ...

آری ، مانند همیشه تنهایم نگذاشت ...

mohammad_sahar
mohammad_sahar
۱۳۹۲/۰۹/۲۱

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن ها که فقط پاهایم را از من گرفت ، در حالیکه گویی ایستاده بودم!

چه غصه ها موهایم را سپید کرد ، در حالیکه غصه ای کودکانه بیش نبود! دریافتم کسی هست که

اگر بخواهد می شود اگر نه ، نمی شود! به همین سادگی ... کاش فقط او را صدا می زدم .....

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۰۹/۲۱

گاهی فرار میکنم از فکر کردن به تو...

مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوسش دارم!

0Arta
0Arta
۱۳۹۲/۰۹/۲۱

+5


kamran_123456789
kamran_123456789
۱۳۹۲/۰۹/۱۹



5+ دادم
(123)

neda00100
neda00100
۱۳۹۲/۰۹/۱۹

امروز با تمام دنیا قهرم!



امــــــــــــــــــــــــا...



اگر تو صدایم کنی بر میگردم



با همان حماقت و سادگی ام میگویم:



جـــــــــ♥ـــــــــانم...

neda00100
neda00100
۱۳۹۲/۰۹/۱۸

اعتراف میکنم خیلی که بچه که بودم یه حوض تو حیاط خونه داشتیم داشتم دستمو زیره شیر آبش

میشستم ، نگو زیاد خم شدم ، بچه هام خب میدونید کلشون از خودشون سنگینتره! منم که از

همون بچگی مغز زیاد داشتم )))))))))

اقا با کله افتادم توش خالی بودا ولی بلد نبودم بیام بیرون. البته تلاشی هم نمیکردم ، فکر میکردم

الان یکی میاد نجاتم میده و منم میتونم خودمو لوس کنم براش!

حالا هر چی منه بدبخت از تو حیاط مامانمو صدا میکردم مگه میشنید؟!!! یعنی اولین شکسته

سنگینه روحیمو همونجا خوردم! بزور خودمو دراوردم از حوض... هیچی دیگه از همون تاریخ دارم دنباله

مامان بابای واقعیمممممممممم میگردم

ینی یه همچین بچه ی با کله تو حوض برویی بودم من!!!!!!!

kamran_123456789
kamran_123456789
۱۳۹۲/۰۹/۱۲

0 0 0

من خسته شد‌‌م...

از جماعتی که...

فقط وقت سختیها به سراغم می‌آیند....

خسته شد‌‌م از کسانی که هر وقت گرفتار می‌شوند مرا به یاد می‌آورند...

و از سختی که گذشتند، پشت به همة محبتهایم می‌کنند...

کسانی که وقتی به من نیاز دارند...

چنان صمیمی می‌شوند...

که من به حافظة خودم شک می‌کنم...!

کسانی که در شادیشان هیچ سهمی به من نمی‌دهند...

و فقط در سختیها انتظار یاری دارند...

kamran_123456789 )

0Arta
0Arta
۱۳۹۲/۰۹/۰۸

کافه چی..کنیاک بیاور سر میزم..

با همان سیگار همیشگی..می خواهم "خاطره"

دود کنم و "درد" بکشم..

کافه چی هر چه سرم آمد سر میزم نیا...

تنها اگر "خاکستر" شدم مرا از روی زمین پاک کن

و وجودم را توی پاکت سیگاری بریز و

بگذار روی میزت تا هر رهگذری رد شد

مرا ببیند..فقط روی پاکت بنویس..

"عاشق بود.."

amirjon
amirjon
۱۳۹۲/۰۸/۲۷

به سلانتي خودمون که هميشه اوني شديم که بقيه ميخواستن ،
اما هيشکي اوني نشد که ما ميخواستيم

دوست عزیز آدرس جدید بلا گم خوشحال میشم ببینین ونظر بدین
----------------------------------------------------------------------
**********************************************
---------------------------------------------------------------------

http://www.hamkhone.ir/account/blog/edit/64391/
-------------------------------------------------------------------
*********************************************
------------------------------------------------------------------