دیوار کاربران


parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای که سر نوشت

با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟

سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو....

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست

چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام

ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب
و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده
بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کان نغمه سر دهم که... من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

ازش نخواستم که بمونه

آخه فکر نمیکردم که نمونه

خیال میکردم نگفته هامو از توی چشام میخونه

بهش نگفتم دوستش دارم

آخه فکر نمیکردم کم بیارم

فکر نمیکردم این قدر ساده قلبمو پیشش جا بذارم

اما... الان.... دیره ...

دیگه... خیلی دیره......

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

کـــــــــــاش گاهی زنــــــــــــــــــدگی از اینا داشت [ ιι ] [■] [►] ι►►]

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،

چند روزی هست حالم دیدنیست حال

من از این و آن پرسیدنیست ، گاه بر روی زمین زل می زنم ،

گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت

ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

ما نه آنیم که در بازی تکراری چرخ و فلک / هرکه از دیده مان رفت زخاطر ببریم !

یا که چون فصل خزان آمد و گل رفت بخواب/ دل بعشق دگری داده ز آنجا ببریم

وسعت دیده ی ما خاک قدمهای تو بود / خاک پای قدمت را به دو دنیا ندهیم . . .

.

.

.

مانند همیشه چشم هایم به در است

بر سفره ی ما جگر نه ، خون جگر است

ته مانده ی سفره ی شما را آورد

آری ، پدرم مورچه ی کارگر است !

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۲/۱۰/۱۹

ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢﺟـﺎﻡ

ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟...