دیوار کاربران


kiyan
kiyan
۱۳۹۳/۰۲/۲۷

میگن تو کره جنوبی صدا بزنی " کیم " همه بر میگردن !
یه چیزی تو مایه های "مهندس یا حاجی ِ" خودمونه

راميـن
راميـن
۱۳۹۳/۰۲/۲۰

دلمان خوش است که مینویسیم

و دیگــران می خـواننــد

و عــده ای می گـوینــد

آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند

و بعضــی مـی خنــدنـد

دلمــان خـوش اســت

به لــذت هــای کــوتـاه

به دروغ هــایی که از راســت

بـودن قشنــگ تـرند

به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند

یـا کســی عاشقمــان شــود

با شــاخه گلی دل می بنــدیـم

دلمــان خـوش می شــود

به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی

و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود

چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم

و چــه ســــاده می شـکــنیم

همــــه چیـــز را ...

5+

saeidmax
saeidmax
۱۳۹۳/۰۲/۲۰

به مامانم میگم : یادش بخیر بچه بودیم چقدر ما رو کتک زدیا !
.
.
.
.
.
.
.
.

.
شترق خوابوند در گوشم گفت : این دروغا چیه که میگی ؟ من کِی دستم روتون بلند شده ؟

BamDad7
BamDad7
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

نظر ندی کچل بشــــــــــــــــــــــــی
http://www.hamkhone.ir/member/36956/blog/view/114027/

+5

rosva
rosva
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

سلام بانو
اگر حال تو آن دورها خوب است. حال من اما شبیه هیچکدام از این اهالی ساده ی زندگی نیست . اینجا زمان کودک ناقصی است که برای راه رفتن نیاز به تکیه گاه دارد ، چه برسد که تند بگذرد و مرهم درد شود . خبر تازه آنکه از شمردن روزهای نبودنت دست کشیده ام . می ترسم از تکراری که عادت شود . من از این رسم نبودنت ، از این عادت بی تو دلگیرم بانو.
گاهی دلم می خواست در عادت روزمرگی زندگی گم می شدم و به دنبال سوال های بی جواب نمی رفتم . دلم نمی خواهد بدانم فلسفه زندگی چیست ، چرا اول روز است و بعد شب . منطق زندگی من ساده است . من دلم تو را می خواهد بانو . کدام حقیقت دارد ، تو از اینجا رفته ای یا من آنجا کنار تو نیستم ؟ چرا جوابم نمی دهی ؟
گاهی دلم می خواست خانه ای می کشیدم که در نداشت تا تو هیچوقت نمی رفتی . حالا ببین که اسیرتر از تو در خانه خیالی بی در خویش، به انتظار نشسته ام . کدام حقیقت دارد . خانه ای که بی در است یا قلبی که تمام درهایش به روی تو باز است ؟ چرا جوابم نمی دهی ؟
روزهای رفتنت زیاد شده است و من از این رسم شمردن دست کشیده ام . دیگر امید هم پا به پای نیامدنت پیر می شود . کاش می دانستی همیشه خوب ها ، آن دورها نیستند . خانه همان خانه است و عشق همان عشق اما اینجا بی تو دیگر حوصله ی خانه بودن ندارد . کدام حقیقت دارد عشقی که رفته است یا احساسی که در قلب من است . چرا جوابم نمیدهی ؟
کاش می دانستم که عادت است ، آنهایی که نزدیک ترند ، اول فراموش شوند . من از این رسم فراموشی ، از این سکوت دلگیرم بانو . پایان.

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

آسمـان هـم کـه بـاشی

بـغلت خـواهــم کـرد …

فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش

هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …

پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو

دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

تو کیستی؟

هان؟

یادم آمد...

...

تو همانی که روزی با پاهایت آمدی

و نماندی و رفتی!!!

و من...

من همانم

که روزی با دلم آمدم و ماندم و ماندم

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

بیـــا “خــّر” هـــایـتــ را بگیـــر

دیگـــر تـــوانــ عبــور دادن آن هـــا را از پــُل نــدارمـ

وقتــی مــی دانـــمـ کــه در آخـــر مثــل همیشــه خــواهــی گفــتــ

“مـــا بــه درد هــم نمــی خــوریــمـ” . . .

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

بیـــا “خــّر” هـــایـتــ را بگیـــر

دیگـــر تـــوانــ عبــور دادن آن هـــا را از پــُل نــدارمـ

وقتــی مــی دانـــمـ کــه در آخـــر مثــل همیشــه خــواهــی گفــتــ

“مـــا بــه درد هــم نمــی خــوریــمـ” . . .

parsagirl
parsagirl
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

بیـــا “خــّر” هـــایـتــ را بگیـــر

دیگـــر تـــوانــ عبــور دادن آن هـــا را از پــُل نــدارمـ

وقتــی مــی دانـــمـ کــه در آخـــر مثــل همیشــه خــواهــی گفــتــ

“مـــا بــه درد هــم نمــی خــوریــمـ” . . .