دیوار کاربران


alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۰۵

پسری دختر زیبایی رو تو خیابون دید....

شیفته اش شد ....

چند ساعتی باهم تو خیابون قدم میزدند ...

که یهویه مازراتی جلوی پاشون ترمز کرد . . .

دختره به پسر گفت :

خوش گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم ....

کار نداری؟!! بای ...!

دختره نشست تو ماشین

راننده بهش گفت :

خانوم ببخشید میشه پیاده بشی؟ ...

من راننده این آقا هستم !!!!

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۰۵

برای بودن,

گاهی لازم است که نباشی!

شاید نبودنت, بودنت را به خاطر آورد...

اما دور نباش....

دوری همیشه دلتنگی نمی آورد....

فراموشی همان نزدیکیهاست !

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۰۵

سیگاری گوشه لبم بود ...

دنبال کبریت بودم ...

گفتم آقا

آتیش دارید... ؟

گفت تو جیبم نه ...

اما تو دلم هست

به کارت میاد ؟...