بلاگ كاربران


what catches my fancy چه خوش خیال بودم...

چه خوش خیال بودم که همیشه فکر میکردم
در قلب تو محکومم به حبس ابد…
به یکباره جا خوردم وقتی زندانبان بر سرم فریاد زد:
هی…. تو… آزادی…
و صدای گام های “غریبه ای”که به سلول من می آمد…!

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


hossein0011
ارسال پاسخ

دست گلت درد نکنه عالی

roya64
ارسال پاسخ

خیلی قشنگ یود ممنون