دیوار کاربران


sasan_07
sasan_07
۱۳۹۳/۰۶/۱۵

شده دلت بگیره و نتونی گریه کنی؟؟؟؟؟
نه اینکه تو یه جای شلوغ باشیا نه
غرورت نزاره گریه کنی
بت بگه باید قوی باشی
ازاون طرف قلبت ک داره زیراون همه فشار میترکه
بگه گوره بابای قوی بودن
بزن زیره گریه لامصب
خالی کن خودتو
میدونی این جور موقع ها باید چیکارکنی؟
.
.
.
.
.
.
باید خودتو ب یه روانشناس نشون بدی
چون نه قلب میتونه حرف بزنه نه غرور
اوضات خیلی خرابه عمو بدوووو برو دکتر .
+5

88

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۶/۱۵

خبرنگار: گوسفندات چی میخورن؟
چوپان : سفیدا یا سیاها؟
خبرنگار: سیاها
چوپان : علف
خبرنگار: سفیدا چی؟
چوپان : اونا هم علف میخورن
خبرنگار: شبا کجا نگه میدارشون؟
چوپان : سیاها یا سفیدا؟
خبرنگار: سیاها
چوپان : تو یه خونه ی بزرگ
خبرنگار: سفیدا رو چی؟
چوپان : اونا رو هم تو همون خونه بزرگه!
خبرنگار: با چی اونا رو تمیز می کنی؟
چوپان : سیاها یا سفیدا
خبرنگار: سیاها
چوپان : با آب تمیزشون می کنم
خبرنگار: سفیدا رو با چی؟
چوپان : اونا رو هم با آب تمیز می کنم
خبرنگار عصبانی میشه و میگه: چرا هی الکی میگی سفیدا یا سیاها؟ اذیتمون میکنی؟
چوپان : آخه سفیدا مال منه!
خبرنگار: سیاها مال کیه؟
چوپان : اونا هم مال منه..

anisa19
anisa19
۱۳۹۳/۰۶/۱۵

همه چی تموم شدخداحافظ

سخترین جمله ای که می تونه آدمو داغون کنه

mo0hsen
mo0hsen
۱۳۹۳/۰۶/۱۵

خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین، پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین، آسمان های اجاری

با نگاهی سرشکسته، چشم هایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

رونوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها، نامی از ما یادگاری

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۶/۱۴

Paranoid Eyes

Button your lip and don't let the shield slip
Take a fresh grip on your bullet proof mask
And if they try to break down your disguise with their questions
You can hide hide hide
Behind paranoid eyes

You put on your brave face and slip over the road for a jar
Fixing your grin as you casually lean on the bar
Laughing too loud at the rest of the world
With the boys in the crowd
You can hide hide hide
Behind petrified eyes

You believed in their stories of fame fortune and glory
Now you're lost in a haze of alcohol soft middle-age
The pie in the sky turned out to be miles too high
And you hide hide hide
Behind brown and mild eyes

+5
ƤƛƦӇƛM

lidakhanoom
lidakhanoom
۱۳۹۳/۰۶/۱۴

هرگز تمامت را برای کسی رو نکن

بگذار کمی دست نیافتنی باشی

آدم ها تمامت که کنند رهـــــایت می کنند

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۶/۱۴

من!
تنهاترین کلمه ی دنیا...
و..تو...!
غم انگیزترین خاطره ام.
و...تو!!!بی رحم ترین رفیق زندگی ام....
من از آن روز که مال تو شدم...!!
تنهاتر شدم...
و چه سخت است این تنهایی دو نفره...!
گفتی این بار مزه اش فرق می کند...
اما سیر تر از آن بودی که چیزی بچشی!
قرار بود این جان را خدا بگیرد...
اما سر خدا هم کلاه گذاشتی...
تو گرفتی!!!
روزی هزار بار قصد جانم می کنم....و با خود می گویم...
من که بی سرو صدا جای خود نشسته بودم....!
چرا غفلت!!!
چرا عاشقی...!

+5

Markupolo2020
Markupolo2020
۱۳۹۳/۰۶/۱۴

شعر من از عذاب تو ، گزند تازیانه شد
ضجه ی مغرور تنم ، ترنم ترانه شد
حماسه ی زوال من ، در شب تلخ گم شدن
ضیافت خواب تو را ، قصه ی عاشقانه شد
برای رند در به در ، این من عاشق سفر
وای که بی کرانی حصار تو کرانه شد... ايرج جنتی عطائی

maryam1352
maryam1352
۱۳۹۳/۰۶/۱۴

یک مرد خوب باید
لااقل یک قصه ی آرام بلد باشد. .
.برای وقت هایی که عشقش بی قرار است
ونمیخواهد
از بی قراری هایش حرف بزند. . .
برای وقت هایی
که عشقش لج میکند. . .
بهانه میگیرد. . .
بغض میکند. . .
قهر میکند. .
.برای وقت هایی که
عشقش بچه میشود. .

hadel
hadel
۱۳۹۳/۰۶/۱۴

غمگینم...

.

.

.

.

.

الکی گفتم!!!

دیدم مد شده گفتم منم بگم...