خیلی بد میگذره. وقتی باید بمونی ، وقتی پای رفتنت رو بریدن . در هر حال من زندگی نمیکنم ، فقط وقت تلف میکنم و به گذشته فکر میکنم .
این روزا میگذره ولی بد میگــــذره .

گناهي نداشتم
من فقط در زمان نامناسب
عاشق شخصي نامناسب شدم !.

همین که تو می دانی
“دوستت دارم”
کافیست …
بگذار
خفه کند خودش را
دنیـا ...

برایت خواهم نوشت :

از ابهام لحظه ها...از تردید

از حجم مرگ آور نبودنت

از کسانی که رد می شوند و بوی تو را می دهند

برایت خواهم نوشت :

از حدیث تلخ بغض ها تا ابد

از قناعت به یک خاطره ، یک یاد

از صبوری من....و جای خالی تو …

هیچکس را در زندگیتان ملامت نکنید ..
آدم های خوب برایتان شادی می آورند ،
آدم های بد تجربه ،
بدترین ها درس عبرت می شوند ،
بهترین ها خاطره ...

گوشه ی دلم باش !

آنجا که رنگی ندارد

و فقط با حضورِ تو رنگین می شود

مرا محکــم تر در آغوش خود بگیـر …

من هنوز هم نـمی خواهم تــو را …

به دسـت خاطرات ” لــعنـتـی ” بسپـارم …

گاهی وقتا هم میترسی حرف بزنی و بغضت بترکه ... خیلی احساس بدیه ... خیلی !

(ღ˘◡˘ღ)

تو باشی
من
قدم به قدم فدایت می شوم
تو باشی
از لحظه های دلتنگی جلو می زنم
به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم
به بن بست ها
به خیابان هایی همه با یک نام …
دوست دارم تو باشی و من
نشانی ها را گم کنم
راه خانه را هم ندانم
تا همه بفهمند
برای من کم حواس
خانه آن جاست که تو باشی و من
قدم به قدم فدایت شوم ...