دیوار کاربران


rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۴/۰۸

می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است
دلتو می اندازی زمین جلوی پای دلبرت می بینتش سفیدی و پاکیشو میبینه چقدر ظریفه می بینه که فقط واسه اونه که می تپه
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو "جلو و جلوتر به دل عاشقش نگاه می کنه یه قدم جلوتر میذاره
پاشو میذاره روش فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل عاشق میشکنه ، خرد می شه نابود میشه ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی رسونه پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می زنه

mohsendostan
mohsendostan
۱۳۹۲/۰۴/۰۸

براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس

M_Rastegari
M_Rastegari
۱۳۹۲/۰۴/۰۷

معبودا

به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . . .


mohsendostan
mohsendostan
۱۳۹۲/۰۴/۰۷

این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای که سر نوشت

با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟

سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟

mohsendostan
mohsendostan
۱۳۹۲/۰۴/۰۷

وقتی میگم دوست دارم ساز مخالف میزنی

شاید میگی با رفتنم تو فکر عاشق شدنی

ای کاش میشد یه با دیگه تورو تو آغوش بگیرم

نگاه ناز تو میشد از اینو اون پس بگیرم

بامن بمون تنهام نزار منو تو غصه جا نزار

بی تو دارم اینجا میمیرم یا تو یا هیچکس دیگه

این شده تنها آرزوم دوباره دستاتو بگیرم

تو آسمون اون چشات

بازم میخوام بشینمو ستاره هاشو بشمارم

بدون دوست دارم هنوز اگرچه دلگیرم ازت

اگرچه خیلی دلخورم ازت......

mohsen0541
mohsen0541
۱۳۹۲/۰۴/۰۷

ســــر زده بیــــــا …
کمــــــﮯ آشفتــــگی بــــد نـیست …
آن وقــــــت …
تکــــــاندن ِ شانــــــه هاﮮ ِ پُـر غُـبــــــار
و مُرتب کردن ِ موهــــــاﮮ ِ پریـشــــــانت ،
بهانـــــــﮧ اﮮ مـﮯشود براﮮ ِ زندگـــــــﮯ . . .

Mohamad73
Mohamad73
۱۳۹۲/۰۴/۰۷

✯❤♡☆❤☆♡★♡✯❤♡☆❤☆♡★♡✯❤☆♡★♡✯❤✯❤☆♡★♡✯❤

..........................................................................
❧❣ مگـﮧ چـﮯ میخوام !!! ❧❣

http://www.hamkhone.ir/member/1785/blog/view/32499/

❧❣ مگـﮧ چـﮯ میخوام !!! ❧❣
..........................................................................
تـَــنـهــــــــــــــــــــــــایــــــــﮯ ...

خـِیــــــــــــــــــــــــلـﮯ بـــَـدهـ ...


..........................................................................
دو نــــــــــــَــــــــــــــفــَــــرهـ ...

خـِیــــــــــــــــــــــــلـﮯ خـوبــﮧ ...


..........................................................................
{{{امیــدوارَم از ایــن بـِلاگــــــ خوشـِتــوטּ بــیاد}}}
..........................................................................
ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ
▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁

✯❤♡☆❤☆♡★♡✯❤♡☆❤☆♡★♡✯❤☆♡★♡✯❤✯❤☆♡★♡✯❤★

Mr_timpo13
Mr_timpo13
۱۳۹۲/۰۴/۰۶

از وقتی رفتی شارژا رو خوراکی میخرم میخورم !
و زمانایی که باهات صحبت میکردم رو میشنم سریال میبینم!
یه حالی میده که نگو !
همش که نبایدآدم افسرده شد

Aryan
Aryan
۱۳۹۲/۰۴/۰۶

مامانم رفته مسافرت , خونمون از فرط شلوغی و کصافط , مثه خرابه های هیروشیما , بعد از انفجاره بمبه !
بابام : کاش یکی می اومد خونه رو حسابی تمیز می کرد , بیست تومن می ذاشتم کف دستش !
من : پول بده من تمیز می کنم !
بابام : لازم نکرده ! تو پول بده , خودم تمیز می کنم !

+5

○•shadow•○
○•shadow•○
۱۳۹۲/۰۴/۰۶

مــــــــرحله اول صندلی داغ با حضور سعیــد

http://www.hamkhone.ir/member/3016/blog/view/32169--sailant/