دیوار کاربران


A_M_I_R2226
A_M_I_R2226
۱۳۹۴/۱۲/۱۰

ﻫﻲ ﺭﻓﻴﻖ ... ! ﺑﻐﺾ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻣﺴﺨــﺮﻩ ﻧﻜﻦ !

ﺑﻪ ﺳﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﺧﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎﻳﻢ ﻧﺨﻨﺪ !

ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﻧﻘﻄﻪ ﭼﻴﻦ ﺍﺳﺖ !

ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﺫﻫﻦ ﻭ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ... !

ﺍﻳﻨﺠﺎ " ﻛﻠﺒﻪ ﻱ ﻭﺣﺸﺖ " ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ! ﭼﺮﺥ ﻭ ﻓﻠﻚ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺳﺖ ... !

ﺳﻜﻮﺕ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﻭ ﺳﺮﺳﺮﻩ ﻱ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﺳﺖ ...

ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺗﺎﺭﻳﻚ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﻱ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﻴﺴﺖ !

ﺭﻭﺷﻨﻲ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺳﻴﺎﻫﻲ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﺳﺖ ... !

ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﻣﻦ ﺳﻜﻮﺕ ﻛﻦ ﻭ ﺭﺩ ﺷﻮ ... !

ﭼﺸﻤﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻦ ﻟﺶ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻲ !

ﮔﻮﺷﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ ﺗﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺯﺟﻪ ﺯﺩﻧﻬﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﻱ !

ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻣﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﻣﻴﻜﻨﺪ ... !

ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﻣﻦ !

ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﺠﺰ ﻣﻦ ﻭ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﻳﻢ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﻴﺴﺖ !

ﻫﻴﭽﻲ ﻧﮕﻮ ...

ﻧﺨـــﻨﺪ ... ﺍﺷﻚ ﻧﺮﻳــﺰ ...

ﺗﺮﺣﻢ ﻧﻜــﻦ ... ...

ﻓﻘﻂ ﺭﺩ ﺷﻮ ...

soheyl7
soheyl7
۱۳۹۲/۱۰/۲۳

درشکه رااسب ها کشیده اند انعامش را درشکه چی گرفته است !به چشمان اسب،چشم بندزده وبر دهانش پوزه بند!تاکم ببیند و حرف نزند!چه آشناست زندگی درشکه چی و اسب هایش!

casino19
casino19
۱۳۹۲/۰۹/۲۱

فک کن دخي هابرن جبهه..نيلوفراون پسرروبکش..نه خوشگله گناه داره..سارااون خشاباروپرکن..وايسالاکم خشک شه..نازنين پس چراشليک نميکني؟وايساموهاموببندم..مريم فرداميريم خط مقدم..اي واي من چي بپوشم؟!

erfan1
erfan1
۱۳۹۲/۰۵/۰۷

در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند،

و در آشکارا

از آنانی که دوستمان دارند غافلیم.

شاید این است دلیل تنهایی ما

erfan1
erfan1
۱۳۹۲/۰۵/۰۴

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد
ولی باران نمیداند که من دریایی از دردم
به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم ...

kaka20
kaka20
۱۳۹۲/۰۵/۰۳

شاهینی که پرواز نمی کرد

پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند.

یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است.

این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند.

روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد ...

پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد.

صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است.

پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند.

درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد.

پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟

کشاورز گفت: سرورم، کار ساده‌ای بود، من فقط شاخه‌ای راکه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.

erfan1
erfan1
۱۳۹۲/۰۵/۰۲

غیراز گذر عشق که پاینده وباقیست
باقی همه چون موج به دریا گذران است
میلادامام حسن مجتبی (ع) بهت تبریک میگم
دوست عزیزم....

juju
juju
۱۳۹۲/۰۵/۰۱

تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم نه خوشی ها را؛

زیرا خوشی آن است که تو می خواهی؛

و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد ...

20Morteza20
20Morteza20
۱۳۹۲/۰۴/۳۱



دوباره نمَ نمَ بارون *** صدای شٌرشٌر ناودون *** دل بازم بی قراره

دوباره رنگ چشاتو *** خیال عاشقی با تو *** این دل آروم نداره نداره نداره

شبامٌو خوابِ نوازش *** دوباره هِق هِق و بالش *** گریه یعنی ستایش

ستایشِ تو و چشمات / دلم هنوز تو رو می خواد / دل بازم پر زده واسه عطرِ نفَس هات

اتاقم عطرتو داره *** دلم گرفته دوباره *** کارِ من انتظاره

یه عکسو دردِ دِلامو *** می ریزه اشکِ چشامو *** غم تمومی نداره نداره نداره

صدای باده و کوچه *** داره تو خونه می پیچه *** قلبم آروم نمیشه

بغل گرفتمت انگار *** دوباره خوابه و تکرار *** باز نبودیٌ من تکیه دادم به دیوار

ستایش یعنی این دیوونگی هام

شبیه حس خوبِ تو دل ما

نگاه کن تو چشای بی قرارم

چقدر این لحظه ها رو دوســـــــــــــت دارم

تصور میکنم پیشم نشستی

چقدر خوبه چقدر خوبه که هستی

ستایش یعنی این حسی که دارم

نمیتونم تورو تنها بذارم ...



Morteza Pashaei - Setayesh

kiyan
kiyan
۱۳۹۲/۰۴/۳۱

«موفقیت» بدست‌آوردن چیزی است که دوست داری

«خوشبختی» دوست داشتن چیزی است که بدست‌آورده‌ای