دیوار کاربران


ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۲/۰۷/۱۹

http://www.hamkhone.ir/member/93/blog/view/58090/
bia halesho bebar

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۷/۱۷

***********************

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...
خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ ...
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،سایه ها را با آب ،شاخه ها را با باد
و به هم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد ...
خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت

*********************

دوست گلم خوشحال میشم بلاگ جدیدمو بخونید ممنون

*********************
+++++5+++++

*********************

mahisa
mahisa
۱۳۹۲/۰۷/۱۳

آموخته ام که خدا عشقه
و تنها عشق خداست
آموخته ام وقتی ناامید میشوم
خدا با تمام عظمتش
عاشقانه انتظار میکشد تا دوباره به رحمتش امیدوار شوم
آموخته ام اگر تا کنون به آنچه که میخواستم نرسیدم
خدا برایم بهترش رو اماده کرده
آموخته ام که زندگی سخت است
ولی من از او سخت ترم
چون خدا را دارم
"آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۲/۰۷/۰۵

http://www.hamkhone.ir/member/93/blog/view/55428/
lotfan didan konid
+5

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۱/۱۲/۱۹

شماره تلفن ما یک شماره بالاتر از شماره تلفن قالی شویی
موقع عید میشه دهنمون سرویس میکنن اینقد اشتباه میزنگم
یک بار اعصاب نداشتن زنگ زدن گفتن قالی شویی؟
گفتم بله بفرمایید
گفت خانوم فلانی هستم
گفتم اا خوبین؟ خانواده خوبن ؟ به آقا سلام برسونید
خانومه که تعجب کرده بود گفت فرش ما آمادس
گفتم بعله بعدازظهر بیاین ببرین
....
تقصیر خودشون بود خوب من چکار کنم
+5

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۱/۱۲/۱۸

+5

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۱/۱۲/۱۶

+5

jasmine67
jasmine67
۱۳۹۱/۱۲/۱۵

سقف آرزوهای ما...

کف آرزوهای دیگری است!!!

دنیا به طور ناجوانمردانه ای...

"آپارتمان" است.!!!

+5

Tesla
Tesla
۱۳۹۱/۱۲/۰۹

زیادی خوبی نکنید!!
انسان است و فراموش کار
از تنهاییش که در بیاید
تنهاییت را دور میریزد
پشت میکند به تو و به گذشته اش
حتی زمانی میرسد که به تو میگوید شما!!!!

jasmine67
jasmine67
۱۳۹۱/۱۲/۰۴

يكي از فانتزيام اينه كه يه پيرمرد پودار تصادف كنه من برسونمش بيمارستان و نجاتش بدم اونم

با بچه هاش مشكل داشته باشه تمام زندگيش به نام من بزنه و بميره .وقتي بچه هاش منو پيدا

ميكنن كه پولا بگيرن همه چيز بندازم جلوشون بگم برداريد نامردها اوني كه با ارزش بود پدرتون بود