بلاگ كاربران


به نام خداوند مهربان

 

 
پس از خیانت سقیفه و تعیین خلیفه ناحق مسلمانان عده‌ای از اصحاب

که مخالف با خیانت سقیفه بودند در منزل دخت گرامی رسول خدا

 

تحصن کردند. 
 
 

 

ابوبکر، قنفذ را نزد امیرالمؤمنان (ع) به  همراه عده‌ای کمک فرستاد. 
 
 

قنفذ از امیرالمؤمنان (ع) اجازه ورود خواست ولی ایشان به آناناجازه نداد. 

 

اصحاب قنفد نزد ابوبکر و عمر بازگشتند در حالی که آنان در مسجد

 

نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. 

 
 

عمر گفت: بروید اگر به شما اجازه داد وارد شوید وگرنه بدون اجازه وارد شوید. 

 

آنها آمدند و اجازه خواستند؛ حضرت زهرا (س) فرمود: به شما اجازه

نمی‌دهم بدون اجازه وارد خانه من شوید. 
 

همراهان او برگشتند ولی قنفذ ملعون آنجا ماند؛ آنان به ابوبکر و عمر

 

گفتند: فاطمه چنین گفت: و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه‌اش

شویم خودداری کردیم. 
 

عمر عصبانی شد و گفت: ما را با زنان چه کار است. 
 

سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند آنان و

خود عمر همراه آنان هیزم برداشتند و آنها را اطراف خانه امام علی

(ع) و حضرت فاطمه (س) و فرزندانشان قرار دادند. 
 

عمر ندا کرد به طوری که حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)

بشنوند و گفت: به خدا قسم، ای علی باید خارج شوی وبا خلیفه بیعت

کنی وگرنه خانه را با خودتان به آتش می‌کشم. 
 

حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: ای عمر، ما را با تو چه کار است؟ 
 

عمر ملعون جواب داد:‌در را باز کن وگرنه خانه‌تان را به آتش

می‌کشیم. 
 

آن حضرت (س) فرمود: ای عمر، از خدا نمی‌ترسی که به خانه من وارد

می‌شوی ولی عمر بازنگشت و سپس خانه امام علی (ع) و حضرت

زهرا (س) را آتش زد. 
 

حضرت زهرا (س) در مقابل او آمد فرمودند: یا ابتاه، یا رسول‌الله. 
 

عمر شیشه را در حالی که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی آن حضرت

(س) زد. 
 

امام علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به

شدت کشید و بر زمین زد و بر بین و گردنش کوبید و خواست او را

بکشد ولی سخنان پیامبر (ص) و وصیتی را که به او کرده بود بیاد

آورد و فرمود: ای پسر صهاک،‌ قسم به آنکه محمد (ص) را به پیامبری

مبعوث نمود اگر نبود مقدری که از طرف خداوند گذاشته و عهدی که

پیامبر (ص) با من نموده می‌دانستی که نمی‌توانی به خانه من داخل شوی.  
 

عمرعده‌ای را نزد ابوبکر فرستاد و کمک خواست. 
 

مردم آمدند تا داخل خانه شدند،‌ امیرالمؤمنان (ع) هم سراغ شمشیر رفت. 
 
قنفذ ملعون نزد ابوبکر برگشت در حالی که می‌ترسید علی (ع) با

شمشیر سراغش بیاید چرا که شجاعت و شدت عمل آن حضرت (ع) را

می‌دانست. 
 

ابوبکر به قنفذ گفت:‌ برگرد،‌ اگر از خانه بیرون آمد دست نگه دارید

وگرنه در خانه‌اش به او هجوم بیاورید و اگر مانع شد خانه را بر

سرشان به آتش بکشید. قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به

خانه هجوم آوردند. 
 

حضرت زهرا (س) در خانه، بین مردم و امیرالمؤمنان (ع) مانع شد.  
 

قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت (س) زد به طوری که وقتی

حضرت از دنیا رفت در بازویش اثری مثل دستبند برجای مانده بود. 
 

آن ملعون حضرت فاطمه (س) را با تازیانه زد و سپس با غلاف شمشیر

به فاطمه زهرا (س) حمله کرد و ضربه‌ای به او زد،‌ آن حضرت (س) را

به سمت چارچوب در خانه‌اش کشانید و در را فشار داد به طوری که

استخوانی از پهلویش شکست و فرزندش را از دست داد. 
 

بر اساس روایتی از امام صادق (ع ) که فرمود: آنچه باعث شهادت

مادرم (س) شد همان غلاف شمشیری بود که قنفذ بر او زد. 
 

سرانجام با آوردن هیزم خانه وی را مورد هجوم قرار دادند و حرمتش

را شکستند. 
 
بر اساس برخی روایت‌ها، حضرت فاطمه (س) برای پاسخ ، پشت در

خانه حاضر شد که خانه باز شد و حضرت فاطمه (س) برای حفظ خود

ار چشم نامحرمان به پشت در پناه رفت، در این لحظه عمربن خطاب با

لگد چنان به در کوبید که حضرت فاطمه زهرا (س) بین در و دیوار

قرار گرفت. 
 
*نخستین شهید ولایت
 

نخستین شهید از آل محمد (ص) و پیشتاز اهل بیت (ع)، نخستین شهید راه ولایت و غدیر، نخستین قربانی سقیفه، نخستین شهید که جبهه جنگ

ندیده شهید شد،‌ نخستین شهیدی که ولادت و شهادتش با هم به وقوع پیوست، نخستین شهید که در کنار مادر به شهادت رسید، شهیدی که بدون

شمشیر خصم زبون را از پا درآورد، شهیدی که با بی‌زبانی با حجت مظلومیت، دشمن را مغلوب کرد. شهیدی که در کنار مادر،‌ نه مادر را دید و

نه مادر او را، شهید بی‌شمشیری که فقط با مجروح شدن مادر شهید شد. شهیدی که شهادتش قبل از ولادتش بود. 
 
 

جنین شش ماهه‌ای که عرصه محشر را زیر و رو می کند. شهید مظلومی که در روز جزا نخستین محاکمه درباره او آغاز می شود. شهید 

مظلومی که قبرش مانند مادرش نامعلوم است. 
 
حضرت محسن (ع) پنجمین فرزند و سومین پسر امام علی (ع)  حضرت فاطمه (س) نخستین شهید ولایت است. 

 

 

تشکر 

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


AZAD
ارسال پاسخ

_broken_ :
یه سوال دارم
وقتی اومدن در خونه حضرت ، امام علی در منزل بودن؟

عمر ندا کرد به طوری که حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)

بشنوند و گفت: به خدا قسم، ای علی باید خارج شوی وبا خلیفه بیعت

کنی وگرنه خانه را با خودتان به آتش می‌کشم.

AZAD
ارسال پاسخ

_broken_ :
ممـــنون ازتون {59}

عمر شیشه را در حالی که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی آن حضرت (س) زد.
اصلاح گردد :)

خیلی ممنون

_broken_
ارسال پاسخ

یه سوال دارم
وقتی اومدن در خونه حضرت ، امام علی در منزل بودن؟

_broken_
ارسال پاسخ

ممـــنون ازتون

عمر شیشه را در حالی که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی آن حضرت (س) زد.
اصلاح گردد

AZAD
ارسال پاسخ

تشکر از شادی خانم و toya لطف کردین

toya
ارسال پاسخ

سپاس از شما
خیلی زحمت کشیدید.

shadi1357
ارسال پاسخ

لعنت خدابردشمنان اهل بیت
ایام فاطمیه برهمه دوستان تسلیت
تشکر

AZAD
ارسال پاسخ

manam :
تسلیت
مرسی از تهیه بلاگهای مذهبی لایکک

خوش اومدیت تشکر

مريم
ارسال پاسخ

تسلیت
مرسی از تهیه بلاگهای مذهبی

AZAD
ارسال پاسخ

myra :
سپاس از شما

خوش اومدین ممنون

myra
ارسال پاسخ

سپاس از شما