دیوار کاربران


SR13
SR13
۱۳۹۳/۰۷/۱۶

گـرگــ هـا ایـن روزهــادیـگـر شـکـار نـمـیـرونـد،بـلـکــه دل بــه نــی چــوپــان سـپـرده انـد وگـریـه میـکنـنـد.

باگـرگــ هـا گـشـتـیـم
بابـبـرهـاخـوردیـم و خـوردیـم
بــاشــیـرهـــانــــــعـره کــشـیــدیـم
شـب بـاکـفـتـارهـا در بـیـابـان خـوابـیـدیـم
ولـی افـسـوس کــه عـاقـبـت خـود شـکارخرگـوش ها شدیم

hadi2008jjg
hadi2008jjg
۱۳۹۳/۰۲/۱۹

چشم های من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست

ابرها میبارند و آرام میشوند ، اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند

کاش تا ابرها آرام نشده اند ، بیایی

Iman161
Iman161
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

محبت عین آب بازی کودکانه است ........

مهم نیست کی اول شروع میکنه مهم اینه که آخرش هر دو خیس میشن...

kiyan
kiyan
۱۳۹۲/۰۹/۱۹

بر خاک بخواب نازنین،تختی نیست. آواره شدن ,حکایت سختی نیست. از پاکی اشکهای خود فهمیدم . لبخند همیشه راز خوشبختی نیست

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۴/۲۲

گریه شاید زبان ضعف باشد

شاید کودکانه، شاید بی غرور

اما هروقت گونه هایم خیس میشود،

می فهمم

نه ضعیفم،

نه کودکم ،

بلکه پر از احساسم…

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۴/۲۲

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتی اگر به دیده رویا ببینیم

من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینم

شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟

این واژه ها صراحت ِ تنهایی من اند
با این همه مخواه که تنها ببینیم

مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی خویش در سماع غزل ها ببینیم

یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود که ناگزیری دریا ببینیم

شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۴/۲۲

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتی اگر به دیده رویا ببینیم

من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینم

شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟

این واژه ها صراحت ِ تنهایی من اند
با این همه مخواه که تنها ببینیم

مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی خویش در سماع غزل ها ببینیم

یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود که ناگزیری دریا ببینیم

شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم

elyas_212
elyas_212
۱۳۹۲/۰۴/۲۲

نمی دانم
چرا امشب واژه هایم
خیس شده اند . . .
مثل ِ آسمانی که امشب
می بارد …
و اینک باران
بر لبه ی ِ پنجره ی ِ احساسم
می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد …
تا شاید از لحظه های ِ دلتنگی
گذر کنم…

asemani
asemani
۱۳۹۲/۰۴/۲۲

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند

sajjadtkd
sajjadtkd
۱۳۹۲/۰۴/۲۲

khosh omadi
enam avalen +5