متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


shahryar_2012
shahryar_2012
۱۳۹۳/۰۳/۱۳

تلخ ترین قصه دنیاست :
صبح تا شب بخندی اما شب تا صبح تنهایی سیگار بکشی ..!

hamidj
hamidj
۱۳۹۳/۰۳/۰۷

آدم باید یه ” تو ” داشته باشه

که هر وقت از همه چی خسته و نا امید بود بهش بگه

مهم اینه که تو هستی

بیخیال ِ دنیا

shahab2020m
shahab2020m
۱۳۹۳/۰۳/۰۷

اﮔﻪعاشــــــــق ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﮕــــــﻠﯿﺶ
ﺍﯾﻦ ﻋﺸــــــــﻖ ﻧﯿﺴﺖ ؛ ﺑﻠﮑﻪ ﻫﻮﺳـــــــــﻪ !
ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷــــــﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭘﺮ ﺍﻧـــــﺮﮊﯼ ﺑﻮﺩﻧﺶ ،
ﺍﯾﻦ ﻋﺸـــــــﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺲ ﺗﺤﺴــــــﯿﻨﻪ ....
ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷـــــــﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻤــــﮑﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ !
ﺍﯾﻦ ﻋﺸـــــــﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑـــــــﻪ ﺣﺲ ﺗﺸــــــﮑﺮﻩ ....
ﻭﻟـــــــﯽ ....
ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺎﺷــــــــــﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ؟!
ﻋﺎﺷﻘﺸـــــــــــﯽ ...
ﺍﯾﻦ ﻋﺸــــــــﻖ ﻭﺍﻗﻌﯿﻪ!

parham36
parham36
۱۳۹۳/۰۳/۰۷

خيلی سخته عاشــــــــــــق کسی باشی که روحشـــم خبر نداشته

باشـــــــــــه !! اما خيلی شـيـريـنـه کـــــــه يواشکی عـــــــاشــــــقانــه

نگاهش کنــــــــــــــــــی و توی دلــــــــــــت بــگـــــی خیلــــــــــی...

دوستـت دارم

parham36
parham36
۱۳۹۳/۰۳/۰۷

خيلی سخته عاشــــــــــــق کسی باشی که روحشـــم خبر نداشته

باشـــــــــــه !! اما خيلی شـيـريـنـه کـــــــه يواشکی عـــــــاشــــــقانــه

نگاهش کنــــــــــــــــــی و توی دلــــــــــــت بــگـــــی خیلــــــــــی...

دوستـت دارم

dante1
dante1
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

مثل من تنها...
غروبی دلگیر آمد.خورشید سرخ و خونی بود
آسمان دردی در دل داشت
مثل من تنها...
بادی وزید وبرگهای خشک از شاخه درخت افتادند
قلبم تند میتپید وآرام نمیگرفت
قلبم
قلب سیاهم هم آغوش درد شده بود
وچشمانم دیگر سویی نداشت
ناتوان شده بودم
ومثل همیشه تنها و محزون
آه
آرام آرام شب بزرگ می آمد
و من تنها قطره اشکی از چشمانم ریخت
آه که چقدر غمگینم
چقدر غمگینم
غمگین
و شب آمد همراه با سرما و سیاهی
و من در تاریکی بینهایتش غرق شدم
ماه نقره ای مرا اغوا کرد
به آوای عاشقانه اش گوش فرا دادم
و به او دل بستم
او گفت که هیچ خدایی در آسمان نیست
و حقیقت دروغی بیش نیست
و او هم مثل من تنهاست
مثل من تنهاست
مثل من تنهاست
مثل من تنها
تنها
آه که چقدر غمگینم
سرما سینه خیز سویم آمد و بدنم را لمس کرد
و مرا در آغوش گرفت
مثل عاشقی که به معشوقش رسیده
آرام آرام به درونم نفوذ کرد
و جزئی از وجودم شد
سرد و بی روح...
درگوشم زمزمه ای کرد
وگفت که چقدرتنهاست
مثل من تنها...
مثل من تنها...
مثل من تنها...
تنها
و من چشمان را بستم و خود را به او سپردم
و او مرا سرد و بی روح کرد
او هم گفت که مثل من تنهاست
مثل من تنهاست...
مثل من تنهاست...
مثل من تنهاست...
تنها

dante1
dante1
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

دیوانه تو....
شاخه گل رزی که برایت اوردم
نشان از عشق جاودانی بود که تو نشانم دادی
لحضه ای که چشم در چشمت دوختم
قدر چشمانت را دانستم
تو تنها تکه الماسی تراش نخورده هستی در دستان من
جواهر دوست داشتنی من .ای انگشتر عقیق من
لحضه ای که چشم در چشمت دوختم
و دست در دستت گذاشتم
لبهایت را هم مانند شهد عسل عاشقانه می نوشیدم
تو افق را به اتش کشیدی .زیبای جگر سوز من .عشق رویایی من
در اغوش من زیباترینی .اغوش تورا میجوید این تنهاترین
بهشتی که هیچ انتهایی ندارد قلب لبریز ازعشق توست
تو را میابد قلب سیاه و محزون و دیوانه تو....
هم اینک که ارزوهایم را بگوش باد سپرده ام
و رویاهایم را بدست کابوس داده ام
تنها دست تو را می جویم در این دشت بی انتهای اندوه
تو قلبم را اینگونه به اتش کشیدی
ذره ذره و نم نم
و شعله این عشق به کمانه اسمان رسیده
ای باران مهر .ای زندگی بخش .ای شبنم رویایی
تو لبخندی هستی برلبان عشق
ومن لبان عشق را می بوسم
پس دست در دست مهر میدهم
ودلی به دریا میزنم
حالا که توشه ای جز این دل عاشق ندارم و چشمی که دیوانه توست
دیوانه تو....
دیوانه تو....
دیوانه تو....

dante1
dante1
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

Eterno En Mi
ای همیشه در وجودم

Huida inesperada
پرواز غیر منتظره De los brazos de nadie
از میان بازوان (آغوش) هیچ کس
Solo… por la vías tristes
تنها...در مسیر جاده هایی غم بار

Momentos vividos contigo
لحظه هايي كه با توزندگي كردم
Inmortalizados en mi alma در روح و جانم جاودانه شده Carne de mi carne
گوشتِ گوشت تنم (جان جسم من)
Sangre de mi estirpe
خون اصل و نژاد من Agua de mis mares آب دریاهایم

La noche no te detuvo شب نتوانست مقاومت کند
Ante el futuro, در برابر آینده ای Que te arrebato de mí
که تو را از من بُرید (گرفت) Inexperto amigo دوست معصوم و بی تجربه من
Precoz en el tiempo نوباوه زود به ثمر نشسته من Eterno en mí.
ای همیشه در وجودم

El verdor de tus ojos
سبزی چشمان تو
Esta tatuado en mi destino بر سرنوشت من خالکوبی شده است Estas en mi más vivo que yo mismo تو در من از من زنده تری
Cuando hablo, es tu voz
وقتی حرف میزنم , صدا صدای توست .
La desahoga este llanto این گریستن من ,صدای تو را به بیرون میفرستد ...
Cuándo río es tu alegría que me brota وقتی میخندم , این شادی توست که از من به بیرون می جهد . En tu tumba se fueron در آرامگاه تو بود
Los secretos de la amistad,
که اسرار دوستی فاش شد
Tu agonía no me espero
رنج و عذاب روحي تو نتوانست به انتظار من بنشيند Ahora se que el corazón
و اكنون مي دانم كه دل هم خسته مي شود.
También se cansa de esperar از کشیدن انتظار
El cariño que siempre se deseó (انتظارِ) آن عطوفت و محبتي كه هميشه مورد نياز بود Agua de mis mares
آب دریاهایم
Eterno en mí تا ابد در من

Que muerte tan anunciada
چه مرگ آشکاری
Que mañana tan sabia چه فردای اندیشمندانه ای

amir107
amir107
۱۳۹۳/۰۳/۰۵

یک نفر امد قرارم را گرفت

برگ و بار و شاخسارم را گرفت

چهار فصل من بهار بود حیف

باد پائیزی بهارم را گرفت

اعتباری داشتم در پیش عشق

با نگاهی اعتبارم را گرفت

عشق یا چیزی شبیه عشق بود

امد و دار و ندارم را گرفت

درد دارد

وقتی چیزی را کسر میکنی که با وجود

sahba1981
sahba1981
۱۳۹۳/۰۳/۰۵

:

گاهی وقتا موقع خداحافظی ازت

خواسته یا ناخواسته بهت میگم مواظب خودت باش

مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه

مواظب خودت باش یعنی برام مهمی

مواظب خودت باش یعنی نگرانتم

مواظب خودت باش یعنی دوست دارم

مواظب خودت باش یعنی به خدا میسپارمت

مواظب خودت باش یعنی ازالان دلم برات تنگ شده