بلاگ كاربران


دست هایی دارم.... سرد

خیلی سرد....

زمستان خیل. وقت است امده...برای من

فقط برای من...

هیچ کس نیست....

هست؟

اهاااااااااای هستیییی؟

صدایی نمیشنوم....

شاید هم با سکوتش جوابم را می دهد....

چه میگوید؟

تو میفهمی؟

الان میفهمم....

کم کم صدایش بلند تر میشود....

در سکوتش فریاد دارد...

در سکوتش فریاااااااد...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


estekhdami
ارسال پاسخ
мя_κıпɢ
ارسال پاسخ