دیوار کاربران


0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۳/۰۴

پدرم کارگر بود.
مـــرد با ایمانی
که هر بار نماز می‌خواند،
خدا
از دستهایش، خجالت می‌کشید…!

Nilsa
Nilsa
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

خداوندا
از بچگی به من آموختند همه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن

دکتر علی شریعتی

mehdi90
mehdi90
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

تن من زخـمی است...

یک خـراش کمتر یا بیشتر چه فرقی دارد؟

راحـت باش...

mehdi90
mehdi90
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

تن من زخـمی است...

یک خـراش کمتر یا بیشتر چه فرقی دارد؟

راحـت باش...

mehdi90
mehdi90
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

صدای ما رو
از پشت شیشه ی مانیتور می شنوید...
مانیتوری که الان ، خیلیا پشتش بغض دارن
مانیتوری که الان ، خیلیا دستشون
زیر چونشونه
در ضمن ،
پشت همین مانیتور هم خیلیا دلشون گرفته...

mehdi90
mehdi90
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

جسارت می خواهد ...
نزدیک شدن به افکار دختری
که روزها
مردانه با زندگی می جنگد ..
اما شب ها
بالشش از هق هق های دخترانه خیس است

mehdi90
mehdi90
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

آرام آرام روحت را می خراشند

آجر به آجرت را می شکنند

ویران که شدی، می پرسند:

چرا و چطور اینگونه ناگهانی فرو ریختی؟!

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۰۳/۰۱

چشمان تو

معنای تمام جمله های ناتمامی ست

که عاشقان جهان

دستپاچه در لحظه دیدار فراموشی گرفتند

و از گفتار بازماندند...

کاش می توانستم

ای کاش خودم را

در چشم های تو حلق آویز کنم

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۰۲/۳۰

ساقیا دیوانه ام کن با می و جام و سبو

لب به لب کن کاسه ام را زین سبب چیزی مگو

خواهم این دیوانگی، ما را ز حدش بگذرد

گر میسر نیست، بگذر از من و زین گفتگو

از بدِ اوضاعِ عالم جان به لب آمد مرا

چاره کن گر می توانی باده ام ده با سبو

درد بی درمان دل هر لحظه افزون می شود

بهر درمانش طبیبی حاذق و جانانه کو

بیند هر کس، می دهد ما را نشان دیگری

ترسم از اینکه نماند از برایم آبرو

راه اگر گم کرده ام، راهی نشانم ده، ببر

خواهم آمد از پی تو هر کجا من کو به کو

خواهشی دارم، دریغ از من مکن پیمانه را

مست مستم کن، اگر خواهی بمان، خواهی برو