بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
وقتی خوندمش دلم برای همــــه سوخت...
- تعداد نظرات : 3
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۴/۲۲
- نمايش ها : 270
وقتی خوندمش دلم برای همــــه سوخت...
خیلیا اومدن تو ذهنم....
نسل گند و مزخرفی بودیم.
نسلی که برای همه چیز باید رقابت می کرد. نسل کنکور و انتخاب رشته، نسل دعوا سر صندلی مترو، نسل دویدن پشت اتوبوس و چپیدن توی تاکسی.
نسل ما لگد کردن رقیب و گذشتن از روی اون توی خون اش بود. دل به هر کس دادیم، قبل از ما دل داده بود. سگ دو زدیم برای آغاز راهی که قبل از ما هزارها به آخر خطش رسیده بودند.
نسل عقده بودیم و آه حسرت پشت ویراژ ارابه هایی که قیمت خون خودمان و هفت پشتمان بود.
نسل دیدن و نداشتن، خواستن ونتوانستن، رفتن و نرسیدن. نسل آرزوهایی که تا آخرش بر دل ماند
نسل آهنگ های سوزناک. نسل هایده و عرق سگی با طعم دیازپام. نسل سیگار نامرغوب جگردار.
نسلی که یا باید می کرد و یا می داد، تحمل و باج را. به ما که رسید رودخانه ها خشکید، جنگل ها سوخت و ابرها نبارید.
به ما که رسید بنزین و شیر با هم کورس گذاشتند. نسل تحریم تنبان و خمیر دندان و زیربغل. نسل طلاق هفتاد درصد.
نسل فیس بوک از سر بی کسی. نسل کش دادن دانشگاه از ترس سربازی. نسل درد و دل با دیوار. نسل بحث فلسفی توی تاکسی.
نسل دلتنگی برای طعم لب هایی که هرگز نچشیدیم. نسل ماندن سر دو راهی. نسل انتخاب بین بد و بدتر.
اوكي درسته
نسلی هستیم که عرضه هیچ کاری نداریم
اره واقعا جای تأسف داره