دیوار کاربران


saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۳/۰۱/۲۴

همه مے گـویـنـב غروب خورشید بسیار تَـماشـایـے ستـ



اما مَـטּ استثنای این خلقتم



اعتقادم بر این است که طُـلوع آن تماشایی تر استــ



این همه گفتند مَـغـربــــ...خب یکبار هم بگو مَشرقـ



فَـقـط مَـטּ مـیـבانـمـ لذّتــ تـماشـاے طُـلـوع را



...بـعـב از یـڪ مُـشـاجـره بـا عَـزیـزانمــ



تـو هَـمـ یـڪ صُـبـح בمـ لَـذتـشـ را بِـچـشــ؛



مـیدانـمـ ڪـﮧ بـا مَـטּ همـ عَــقـیـבه [!] פֿـواهـے شُـב



...بـﮧ شَـرطـے ڪـﮧ بـﮧ زور چـوبـــ ڪِـبـریـتـــِ لاے چِـشـمـانـَتــ نَـبـاشَـב ! ! !

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۳/۰۱/۲۴

من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیز ترینشان
بعد از تو آدم ها…تنها خراشی بودندبر من که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند
عشق من…خنجرت کولاک کرد…

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۳/۰۱/۲۴

خنده را معنی به سر مستی نکن

آنکه میخندد غمش بی انتهاست..........

shahryar_2012
shahryar_2012
۱۳۹۳/۰۱/۰۸

.
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮐﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻭﺳﺨﺘﻪ
ﻣﺜﻞ ﮐﻨﺎﺭ ﺍوﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺟﻤﻠﻪ :
“ﺧﺐ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؛ ﺯﻭﺭ ﮐﻪ نیست”
.
.

ali00980
ali00980
۱۳۹۲/۱۲/۰۶

گاهی گمان نمیکنی و می شود
گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود ...

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۲/۱۰/۲۵

بارفتنش سیگاری ام کرد کسی که به قلیان کشیدنم گیر میداد

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۰/۲۳

در میان من و تو فاصله هاست

گاه می اندیشم

می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دستهای تو توانایی آن را دارد

که مرا زندگانی بخشد

چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا

سطر برجسته ای از زندگی من هستی

دفتر عمر مرا با وجود تو

شکوهی دیگر

رونقی دیگر هست

می توانی تو به من زندگانی بخشی

یا بگیری از من آنچه را می بخشی

من به بی سامانی ، باد را می مانم

من به سرگردانی ، ابر را می مانم

من به آراسته گی خندیدم

منه ژولیده به آراسته گی خندیدم

سنگ طفلی اما

خواب نوشین کبوتر ها را در لانه می آشفت

قصه ی بی سر و سامانی من

باد با برگ درختان می گفت

باد با من می گفت :

" چه تهی دستی مرد ! "

ابر باور می کرد

من در آئینه رُخ خود دیدم

و به تو حق دادم

آه ... می بینم ، میبینم

تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی

من به اندازه زیبایی تو غمگینم

چه امید عبثی

من چه دارم که تو را در خور ؟!

هیچ !

من چه دارم که سزاوار تو ؟!

هیچ !

تو همه هستی من

هستی من

تو همه زندگی من هستی

تو چه داری ؟! .... همه چیز

تو چه کم داری ؟! ...هیچ !

بی تو در می یابم

چون چناران کهن

از درون تلخی واریزم را

کاهش جان من ، این شعر من است

آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی

راستی .... شعر مرا می خوانی ؟!

باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی

نه .... دریغا ، هرگز

کاشکی شعر مرا می خواندی !!!

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۱۰/۲۲

به سلامتی خودمون که خیلی وقت ها فقط سکوت کردیم و هیچ حرفی نزدیم

Read more: http://smskhor.blogfa.com/category/315#ixzz1xJLZUVdO

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۱۰/۲۲

سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن
که شبیه باباهاشون بشن
نه مثل جوونای امروز ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن !

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۱۰/۲۲

سلامتیه دوست نازنینی که گفت:
قبر منو خیلی بزرگ بسازین…. چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم !