دیوار کاربران


saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

من ندیدم خوش‌تر از جادوی تو،

ای سکوت ای مادر فریادها

گم شدم در این هیاهو گم شدم،

تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم،

زندگی پر بود از فریاد من!

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله و دوری عشق

و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد

در چاله عجب نیست اگر کور افتاد

از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟

بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟

از اصل خودش دور شد و بالا رفت

این بود که فواره‌ی مغرور افتاد

بسیار به غیر او دلم شد نزدیک

تا از غم عشق او کمی دور افتاد

بسیار به صخره‌ها سرش را دریا

کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟

من با غم او از خود او دوست‌ترم

او با غم من از خود من دور افتاد!

با اینهمه راضی‌ست نشابوری که

از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

از خستگی روز همین خواب پر از راز

کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من

شب هجران نکند قصد دل آزاری من

روزگاری که جنون رونق بازارم بود

تو نبودی که بیایی به خریداری من

برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان

باغبان نیز نیامد پی دلداری من....

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

حکایت بعضی از آدمای زندگی

ﺩﻧﺪﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻟﻘﻪ رو ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺸﻴﺪ
ﺍﻭﻟﺶ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺑﻌﺪﺵ ﺣﺲ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﺎﺵ

ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﻭ ﺍﻋﺼﺎﺑﺘﻪ …
ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ که
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻧﺪﻭﻧﯽ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ !.
و این درست حکایت بعضی از آدمای زندگیمونه

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

باز خواهم گشت

دوباره باز خواهم گشت…

نمی دانم چه هنگام٬از کدامین راه…

ولی یکبار دیگر باز خواهم گشت…

و چشمان تو را با نور خواهم شست…

به دیوار حریم عشق یکبار دگر٬من تکیه خواهم کرد…

رسوم عشق ورزی را دوباره زنده خواهم کرد…

به نام عشق و زیبایی٬دوباره خطبه خواهم خواند…

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

من همانم که درگیر عشقش بودی !

تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که درگیر عشقش بودی !

یادت نمی آید ؟!
من همانم !
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

قشنگ چیست؟
تکرار غریبانه‌ای از لحظه هاست؟
قشنگ غربت پروانه است؟

گذر جاده است،
از پشت صف نانوایی؟
گذر و محو شدن یک پیچک است،
تا انتهای خدا؟
ماندن دستی است در دست یار؟
قشنگ دیدار گل و آفتاب است؟
چیست؟
رفتن تا دور دست،
رسیدن به خدا بودن؟
یا که
یا که قشنگ، بوییدن و نوازش شط است؟
قشنگ یعنی،
نمیدانم به چه شکل تعریفش کنم
در مسافر خواندم
سهراب گفته بود:
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
اما قشنگ، تنها در اشکال نیست
و تنها در تعبیر

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

اگه نباشی روی لبم آهه،بی تو زندگیم تباهه . . .

اگه نباشی دستهای من سرده،بی تو قلبم پره درده !