دیوار کاربران


banu
banu
۱۳۹۸/۰۴/۳۰

به کنار لاله وگل ،زغمت چنان خموشم. که نسیم نوبهاری مگر اورد به هوشم

banu
banu
۱۳۹۸/۰۴/۲۹

گر چه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم
جز تو فریادرسی کو که درو آویزیم؟

گذری کن، که مگر با تو دمی بنشینیم
نظری کن که خوشی از سر و جان برخیزیم

بیم آن است که در خون جگر غرق شویم
بسکه بر خاک درت خون جگر می‌ریزیم

نیک و بد زان توایم، با دگریمان مگذار
با تو آمیخته‌ایم، با دگری نامیزیم


banu
banu
۱۳۹۸/۰۴/۲۹

شعر ​OK​

خدايا وضعِ دنيا را ​OK​ کن
دلِ ما ناok ها را ، ​OK​ کن

غم و اندوه،انصافاً زياد است
بساطِ شاديِ ما را ​OK​ کن

دراين دوران که بابا ​نان​ ندارد
دل دارا و سارا را ​OK​ کن

در آن عالم ،بِرس اوّل به مجنون
برايش ، وصل ليلا را ​OK​ کن

براي تُرک شيرازيِّ حافظ
سمرقند و بخارا را ​OK​ کن

​پرايدم​ ، شصت جايش ، ضربه خورده
اقلّاً يک ​تويوتا​ را ​OK​ کن

نديدم خيري از ديروز و امروز
برايم خير فردا را ​OK​ کن

تمام چيزها هم گفتني نيست
خودت ​بعضي قضايا​ را ​OK​ کن

گنهکارم، ولي توي بهشتت
برايم خواهشاً جا را ​OK​ کن

banu
banu
۱۳۹۸/۰۴/۲۹

جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست

مدام آتش شوق تو در درون منست
چنانکه یکدم از آن آتشم رهائی نیست

وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن
طریق یاری و آئین دل ربائی نیست

عبید پیش کسانی که عشق میورزند
شب وصال کم از روز پادشاهی نیست


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۸/۰۳/۲۰

مرا ببوس
به رسم زیارت ...
آتش هیچ خورشیدی چون
جرقه لب هایت
یخ قلب مرا آب نخواهد کرد ...

arabm96
arabm96
۱۳۹۸/۰۳/۲۰


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۸/۰۳/۰۱

من شاعر نیستم
من تنها کلماتی را می دانم
که نام تو را دارد
و آنها را ردیف می کنم به نشانه تو
شب را دوست دارم چون آغوش تو را دارد
صبح را دوست دارم
چون بیداری تو را دارد
از رنگهایی خوشم می آید
که رنگ چشمان توست
رنگ آرامش تو
من شاعر نیستم
تنها کلماتی را

که به تو ربط دارد می شناسم
و آنها را کنار هم می گذارم
تا دیگران بخوانند و
عاشق شوند.

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۸/۰۳/۰۱

شوق دیدار توام هست
چه باک
به نشیب آمدم اینک ز فراز
به تو نزدیک ترم، می دانم
یک دو روزی دیگر
از همین شاخه لرزان حیات
پرکشان سوی تو می آیم باز
دوستت دارم
بسیار هنوز.

arabm96
arabm96
۱۳۹۸/۰۲/۱۷

دلم گرفته برایت...کمی نگاهـم کن
اگرچه سرکشم اما تو سربراهم کن

بگیر دست دلت سلطه ی خیالم را
بریز کوه غــرور مــرا و کاهــم کن

پیاده ماندم و غرقم میان شطِّ رنج
بکش مرا به ته خطِّ شور و شاهم کن

arabm96
arabm96
۱۳۹۸/۰۲/۱۷

تو را دوست دارم
اما چطور ؟
انگار كه قلبم را
همچون شيشه‌اي در مشت فشرده
و انگشت‌هايم را بريده باشم
تا حد قطع شدن !