بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    sher

  • تعداد نظرات : 4
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
  • نمايش ها : 230

 

من، میز قهوه‌خانه و چایی که مدتی‌ست...
هی فکر می‌کنم به شمایی که مدتی‌ست...
«یک لنگه کفش» مانده به جا از من و تویی
در جستجوی «سیندرلایی» که مدتی‌ست...
با هر صدای قلب، تو تکرار می‌شود
ها! گوش کن به این اُپرایی که مدتی است...
هر روز سرفه می‌کنم اندوه شعر را
آلوده است بی‌تو هوایی که مدتی‌ست...
...
دیگر کلافه می‌شوم و دست می‌کشم
از این ردیف و قافیه‌هایی که مدتی‌ست...
کاغذ مچاله می‌شود و داد می‌زنم:
آقا! چه شد سفارش چایی که مدتی‌ست...

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


pari26
ارسال پاسخ

قشنگ بید...............................
به منم سری بزن ممنون
امان ز چشمهای تو

که ساغر دل مرا پر از شراب ميکند

و نور شانه های تو

شب مرا پر از صفای ماهتاب ميکند

سخن بگو سخن بگو!

مرا چه مست ميکند لبان تو

بدختر لبان خود مگر شراب داده ای؟

می است يا لبست اين؟

ز مستی لبت بمن صفای خواب داده ای

چه مست ميکنی مرا؟

دلم ز تاب ميرود

شراب بوسه های تو -

بزير پوستهای من -

چه با شتاب ميدود

paradise
ارسال پاسخ

مرسی

ORMAJD
ارسال پاسخ

اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد

صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد . . .
*****************************************

samiranice
ارسال پاسخ

مرسی عزیزم قشنگ بود