به ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺑﺎﺱ ﮔﻒ :
ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ چی هستی ﻋﺰﯾﺰﻡ ؟؟!! ﺗﻮ که ﺁﻏﻮﺷﺖ مثه ﭘﺮﺍﻧﺘﺰ ﺑﺮﺍ همه ﺑﺎﺯﮦ !؟!؟!

ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻤﺎ دختره ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﺮﻩ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻌﺪ

ﯾﻪ پسرﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻭ اينا همش ﭼﺮﺗﻪ

ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺳﮓ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﮐﺮﺩﻥ...

.چقدر خوبه وقتی که داری جوجه کباب درست میکنی خودش بچرخه و بگه : اینجام … اینجام … اینجام نپخته …این دانشمندا چیکار میکنن پس ؟ الکی دارن فقط حقوق میگرن …

زلال باش .... ،‌ زلال باش .... ،

فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی ، یا دریای بیكران ،

زلال كه باشی ، آسمان در تو پیداست

زلال باش .... ،‌ زلال باش .... ،

فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی ، یا دریای بیكران ،

زلال كه باشی ، آسمان در تو پیداست

زندگی تعداد نفسها نیست!

زندگی تعداد لبخندهای

کسانیست

که دوستشان داریم

مثل الاکلنگ!
الاکلنگ دو طرف دارد. یک طرف یکی نشسته است که خود را پایین میکشد تا طرف مقابل بالا برود؛ آنگاه طرف مقابل هم
متقابلاً چنین رفتاري خواهد کرد. یعنی هر کدام تلاش میکنند تا دیگري را بالا ببرند، و اینجاست که بازي معنا پیدا میکند و
لذتبخش میشود.
میخواهم بگویم زندگی همچنین وضعیتی دارد. چه یک زن و شوهر، چه دو تا رفیق چه دو تا همکار، اگر هر کدام تلاش کند
دیگري رشد و ارتقاء پیدا کند، آن دیگري هم همین کوشش را خواهد کرد؛ یعنی احترام احترام میآورد، همانطور که بیحرمتی
هم بیحرمتی به دنبال خواهد داشت

دیریست اسیرم
اسیر انتظار
اسیر دلواپسی
اسیر هر آنچه مرا به یاد تو می اندازد …

مثل روزنامه باطله!
کیفها را در مغازههاي کیففروشی ببین که چقدر زیبا و خوشفرم و خوشقواره ایستادهاند. اگر داخلشان بازکنی میبینی پر از
روزنامه باطلهاند!
و وقتی که روزنامهها را بیرون میریزي از شکل میافتند.
خشم و عصبانیت مثل همان روزنامه باطلهاند؛ وقتی آنها را فرو ببریم شکل پیدا میکنیم، شخصیت پیدا میکنیم.

مادر: پسرم اسب عربی را چطور از اسب ترکمن تشخیص می‌دهند؟
پسر: از لهجه‌هایشان!